Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
house warming
U
جشن ورود بخانه تازه
house-warming
U
جشن ورود بخانه تازه
house-warmings
U
جشن ورود بخانه تازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homecoming
U
ورود بخانه
homecomings
U
ورود بخانه
to move in
U
بخانه تازه اسباب کشی کردن
postulancy
U
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
housebreaking
U
دستبرد بخانه
housebreak
U
بخانه دستبردزدن
rehouses
U
بخانه جدید رفتن
rehousing
U
بخانه جدید رفتن
homes
U
شهر بخانه برگشتن
rehoused
U
بخانه جدید رفتن
home
U
شهر بخانه برگشتن
rehouse
U
بخانه جدید رفتن
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
crofts
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
croft
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
infield
U
کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
entranced
U
ورود
entrance
U
ورود
appulse
U
ورود
admitance
U
ورود
arrival
U
ورود
induction
U
ورود
inductions
U
ورود
entry
U
ورود
entree
U
ورود
entrancing
U
ورود
infare
U
ورود
arrivals
U
ورود
entrances
U
ورود
importation
U
ورود
inning
U
ورود
accession
U
ورود
introgression
U
ورود
re-entry
U
ورود
re entry
U
ورود
import
U
ورود
entrance fee
U
حق ورود
introit
U
ورود
imported
U
ورود
importing
U
ورود
entrance fees
U
حق ورود
arr
U
ورود
ingress
U
ورود
ingression
U
ورود
right of entry
U
حق ورود
air inclusion
U
ورود هوا
energy intake
U
ورود انرژی
data import
U
ورود داده
entering angle
U
زاویه ورود
reebtry
U
ورود مجدد
data insertion
U
ورود داده ها
landing
U
ورود به خشکی
landings
U
ورود بخشکی
port of entry
U
بندرمحل ورود
admittance
U
ورود دخول
landings
U
ورود به خشکی
due in
U
در شرف ورود
inlets
U
ورود دخول
inlet
U
ورود دخول
capital inflow
U
ورود سرمایه
receipt statement
U
اعلامیه ورود
cost to entry
U
هزینه ورود
arrival hall
U
سالن ورود
house warming
U
جشن ورود
arrival rate
U
نرخ ورود
approach ramp
U
فرازای ورود
house-warming
U
جشن ورود
house-warmings
U
جشن ورود
landfalls
U
ورود بخشکی
landfall
U
ورود بخشکی
ease of entry
U
سهولت ورود
importing
U
مفهوم ورود
when entering
U
هنگام ورود
on arrival
U
هنگام ورود
landing
U
ورود بخشکی
imported
U
مفهوم ورود
import
U
مفهوم ورود
tardiness
U
تاخیر ورود
acetylation
U
ورود ریشهء
forcible entry
U
ورود عدوانی
influxes
U
ورود هجوم
token
U
بلیط ورود
token
U
اجازه ورود
admission
U
اجازهء ورود
admissions
U
اجازهء ورود
initation
U
ورود بعضویت
inlet time
U
زمان ورود
tokens
U
اجازه ورود
tokens
U
بلیط ورود
influx
U
ورود هجوم
free entrance
U
ورود مجانی
advent
ظهور و ورود
first in first out
U
به ترتیب ورود
first in first out
U
بترتیب ورود
entry
U
ورود راهرو
fifo
U
به ترتیب ورود
input of current
U
ورود جریان
landding
U
ورود بخشکی
entry side
U
جهت ورود
log in sequrity
U
ایمنی ورود
entry point
U
نقطه ورود
landfall n
U
ورود بخشکی
intrant
U
ورود رسمی
arrival hall
U
سالن ورود
entree
U
اجازهء ورود
intervance of third party
U
ورود ثالث
inflow of foreign funds
U
ورود وجوه خارجی
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
infare
U
مهمانی بمناسبت ورود
gates
U
وسایل ورود ورودیه
lifo
U
به ترتیب عکس ورود
gold import point
U
نقطه ورود طلا
nonjoinder
U
عدم ورود در دعوا
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
inflow of labor
U
جریان ورود کارگر
last in first out
U
بترتیب عکس ورود
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
gate
U
وسایل ورود ورودیه
subroutine reentry
U
ورود جمله به زیرروال
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
police raid
U
ورود ناگهانی پلیس
round-up
U
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
U
ورود ناگهانی پلیس
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
last in first out
U
به ترتیب عکس ورود
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
gangplanks
U
تخته ورود به ناو
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
gangplank
U
تخته ورود به ناو
barrier to entry
U
منع ورود به صنعت
estimated time of arrival
U
زمان تقریبی ورود
fifo
U
خروج به ترتیب ورود
clearance inwards
U
مجوز ورود کشتی
raided
U
ورود ناگهانی پلیس
raiding
U
ورود ناگهانی پلیس
raids
U
ورود ناگهانی پلیس
entrance
U
ورودیه اجازه ورود
entrance
U
حق ورود دروازهء دخول
entranced
U
ورودیه اجازه ورود
entranced
U
حق ورود دروازهء دخول
entrances
U
ورودیه اجازه ورود
entrances
U
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
U
ورودیه اجازه ورود
raid
U
ورود ناگهانی پلیس
hailing
U
اعلام ورود کردن
let someone through
U
اجازه ورود دادن
hails
U
اعلام ورود کردن
entry plan
U
طرح ورود به بندر
search warrants
U
حکم بازرسی و ورود
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
hailed
U
اعلام ورود کردن
search warrant
U
حکم بازرسی و ورود
entrancing
U
حق ورود دروازهء دخول
hail
U
اعلام ورود کردن
gangways
U
محل ورود و خروج از ناو
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
docl pass
U
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
street inlet
U
دریچه ورود فاضلاب سطحی
time table
U
جدول زمانی ورود و عزیمت
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
customs entry
U
افهار یا اعلام ورود به گمرک
free entry
U
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
gangway
U
محل ورود و خروج از ناو
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
sign-on
U
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
scenario
U
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
entry
U
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
demur
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
single sign-on
U
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
port of entry
U
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
burglaries
U
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
burglary
U
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
scenarios
U
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
Open to the publice.
U
ورود برای عموم آزاد است
Upon his arrival , he delinered a speech .
U
به محض ورود نطقی ایراد کرد
check-in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
check in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
demurs
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
pound breach
U
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
demurred
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
dead on arrival
U
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
check-ins
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
demurring
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
picket
U
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com