English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
We have a wedding ceremony comin off. U جشن عروسی در پیش داریم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
left handed marriage U عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day U روز عروسی جشن سالیانه عروسی
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
we have a seedless type too U یک رقم بی هسته هم داریم
here is bread in plenty U نان فراوان داریم
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
We are expecting guests for dinner . U برای شام مهمان داریم
what is the score U هر کدام چند بازی داریم
We have a long journey before us . U مسافرت طولانی در پیش داریم
We have plenty of time . U خیلی وقت هست ( داریم )
we make it a rule to U قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
we abhor a traitor U از شخص خائن تنفر و بیم داریم
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
we regret the error U از اشتباهی که شده است تاسف داریم
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
You name it , weve got it. U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
Carry the one [two] . U یک [دو] در ذهن داریم. [ریاضی] [در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
weddings U عروسی
matrimony U عروسی
wedlock U عروسی
spousal U عروسی
wedding U عروسی
bridal U عروسی
marriages U عروسی
nuptials U عروسی
marriage U عروسی
hymens U عروسی
hymen U عروسی
nuptial U عروسی
espousal U عروسی
proposal of marriage U پیشنهاد عروسی
matrimonial U وابسته به عروسی
marry U عروسی کردن
nuptial ceremonies U ایین عروسی
mismarriage U عروسی ناجور
get marriage U عروسی کردن
marries U عروسی کردن
the advantages of marriage U فوائد عروسی
to get married U عروسی کردن
to change ones condition U عروسی کردن
wed U عروسی کردن با
the nuptial day U روز عروسی
bridal U جشن عروسی
marriages U جشن عروسی
marriage U جشن عروسی
marriageable U درخور عروسی
marriage preparations U تدارکات عروسی
internuptial U وابسته به عروسی
nuptial U نکاحی عروسی
to chang one's condition U عروسی کردن
hedge marriage U عروسی زیرجلی
nuptials U نکاحی عروسی
weddings U جشن عروسی
wedding ring انگشتر عروسی
wedding U جشن عروسی
digamy U عروسی دوباره
handfast U پیمان عروسی
married U عروسی کرده متاهل
espousing U عروسی کردن نامزدکردن
antenuptial U مربوط به پیش از عروسی
hymen U خدای عروسی ونکاح
promise of marriage U قول یا پیمان عروسی
hymens U خدای عروسی ونکاح
to come dressed in your wedding finery U با لباس عروسی آمدن
remarried U دوباره عروسی کردن
marriage lines U گواهی نامه عروسی
to pop the question U پیشنهاد عروسی کردن
espouses U عروسی کردن نامزدکردن
espouse U عروسی کردن نامزدکردن
postnuptial U وابسته به بعد از عروسی
anniversaries U جشن سالیانه عروسی
sham marriage U عروسی ساختگی یا دروغی
anniversary U جشن سالیانه عروسی
spousal U زفاف وابسته به عروسی
remarry U دوباره عروسی کردن
genial bed U رختخواب یافراش عروسی
remarries U دوباره عروسی کردن
espoused U عروسی کردن نامزدکردن
trigmous U سه بار عروسی کرده
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
a wedding with all the trimmings [fixings] U یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
wedding party U مجلس عروسی یا عقد کنان
d. wedding U جشن شصتمین سال عروسی
golden weddings U جشن پنجاهمین سال عروسی
golden wedding U جشن پنجاهمین سال عروسی
diamond weddings U شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
diamond wedding U شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
consummating U انجام دادن عروسی کردن
consummates U انجام دادن عروسی کردن
consummated U انجام دادن عروسی کردن
consummate U انجام دادن عروسی کردن
love match U عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
deuterogamy U عروسی دوم باره تجدیدفراش
silver wedding U بیست وپنجمین سال عروسی
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
relative impediment U محظور شرعی برای عروسی
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
handfast U دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
hymeneal U سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
wedding cake U کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
morganatic marriage U عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
well there are actors and actors U آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com