Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
protagon
U
جسم فوسفوری که جزاصلی سفیده مخ را تشکیل میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glair
U
سفیده تخم مرغ سفیده
plain flap
U
فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
registry
U
پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
andesite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dunite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
syenite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
diabase
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
registries
U
پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
amylose
U
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
fix
U
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
fixes
U
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
newel
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newels
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
phosphorate
U
فوسفوری کردن
wet wing
U
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
germinal area
U
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
integral tank
U
تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
kruger flap
U
فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
melodies
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
universal
U
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
melody
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
binder
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binders
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
terminal
U
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminals
U
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
cartesian coordinates
U
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
glaireous
U
سفیده وش
glaire
U
سفیده لعاب
glaire
U
سفیده تم مرغ
chalk stone
U
سفیده نقرسی
idioplasm
U
اصل سفیده
protoplasm
U
سفیده یاخته
cytoplasm
U
سفیده یاخته
plasmic
U
وابسته به سفیده یاخته
egg-white
U
سفیده تخم مرغ
sarcode
U
سفیده یاخته حیوانی
white of an egg
U
سفیده تخم مرغ
plasma membrane
U
غشاء خارجی سفیده یاخته
sclera
U
صلبیه یا سفیده سخت چشم
endosarc
U
قسمت درونی سفیده سلول
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
scrambled eggs
U
نیمروی زرده و سفیده مخلوط شده
glairy
U
مثل سفیده تخم مرغ چسبناک
plasmolysis
U
چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
to beat the egg-white until it is stiff
U
سفیده تخم مرغ را آنقدر بزنند که سفت شود
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
meringues
U
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringue
U
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
dma
U
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics
U
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
endomorphism
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
establishments
U
تشکیل
incorporation
U
تشکیل
entelechy
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
stratification
U
تشکیل طبقات
the house went into secret session
U
تشکیل داد
to erect into
U
تشکیل دادن از
umbilication
U
تشکیل ناف
constitutes
U
تشکیل دادن
vacuolation
U
تشکیل حفره
constituted
U
تشکیل دادن
constitute
U
تشکیل دادن
sacculation
U
تشکیل کیسه
ossification
U
تشکیل استخوان
embryogen
U
تشکیل جنین
stratification
U
تشکیل چینه
sporogeny
U
تشکیل هاگ
sporogenesis
U
تشکیل هاگ
strobilation
U
تشکیل رشته
spermatogenesis
U
تشکیل نطفه
constituting
U
تشکیل دادن
metamerism
U
تشکیل حلقهای
siltation
U
تشکیل لجن
formation
U
صف ارایی تشکیل
embryogeny
U
تشکیل جنین
enthalpy of formation
U
انتالپی تشکیل
placentation
U
تشکیل جفت
gleization
U
تشکیل خاک رس
heat of formation
U
گرمای تشکیل
organizing
U
تشکیل دادن
organizes
U
تشکیل دادن
organises
U
تشکیل دادن
organize
U
تشکیل دادن
preformation
U
تشکیل قبلی
hematopoiesis
U
تشکیل خون
fibrillation
U
تشکیل الیاف
flagellation
U
تشکیل تاژک
foetation
U
تشکیل جنین
formation constant
U
ثابت تشکیل
organisers
U
تشکیل دهنده
organizer
U
تشکیل دهنده
organizers
U
تشکیل دهنده
bonding
U
تشکیل پیوند
orogenesis
U
تشکیل کوه
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
organising
U
تشکیل دادن
former
U
تشکیل دهنده
forms
U
تشکیل دادن
annulation
U
تشکیل حلقه
capital formation
U
تشکیل سرمایه
argillaceous
U
تشکیل شده از رس
antidim
U
مایع ضد تشکیل مه
formed
U
تشکیل دادن
tournament
U
تشکیل مسابقات
formative
U
تشکیل دهنده
form
U
تشکیل دادن
antitrust
U
مخالف تشکیل
tournaments
U
تشکیل مسابقات
haematogenesis
U
تشکیل خون تولیدخون
chemical bonding
U
تشکیل پیوند شیمیایی
piedmont
U
تشکیل شده در کوهپایه
pod
U
تشکیل نیام دادن
syndicate
U
تشکیل اتحادیه دادن
preform
U
قبلا تشکیل دادن
syndicator
U
تشکیل دهنده اتحادیه
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
gangs
U
جمعیت تشکیل دادن
rate of capital formation
U
نرخ تشکیل سرمایه
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
back bonding
U
تشکیل پیوند برگشتی
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
differentiate
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
convene
U
تشکیل جلسه دادن
colonises
U
تشکیل مستعمره دادن
colonising
U
تشکیل مستعمره دادن
colonize
U
تشکیل مستعمره دادن
polygenic
U
دارای قوه تشکیل
colonized
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
U
تشکیل مستعمره دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
colonised
U
تشکیل مستعمره دادن
differentiates
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiating
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
syndicates
U
اتحادیه تشکیل دادن
syndicates
U
تشکیل اتحادیه دادن
syndicate
U
اتحادیه تشکیل دادن
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
convening
U
تشکیل جلسه دادن
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
colonizing
U
تشکیل مستعمره دادن
acidic
U
تشکیل دهندهء اسید
vertebration
U
تشکیل ستون فقرات
bed
U
تشکیل طبقه دادن
beds
U
تشکیل طبقه دادن
deposit fund account
U
اعتبار تشکیل سرمایه
deposit fund account
U
حساب تشکیل سرمایه
nuclei
U
هسته تشکیل دهنده
nucleus
U
هسته تشکیل دهنده
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
vesiculation
U
تشکیل کیسه یا تاول
formed
U
تشکیل دادن ساختن
form
U
تشکیل دادن ساختن
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
molar enthalpy of formation
U
انتالپی مولی تشکیل
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
venues
U
محل تشکیل دادگاه
constituent
U
سازه تشکیل دهنده
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
constituent
U
جزء تشکیل دهنده
nucleate
U
تشکیل هسته دادن
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
oogenesis
U
تشکیل و تکامل تخم
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
constituents
U
سازه تشکیل دهنده
venue
U
محل تشکیل دادگاه
pods
U
تشکیل نیام دادن
domestic capital formation
U
تشکیل سرمایه داخلی
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
back bonding
U
تشکیل پیوند از پشت
constituents
U
جزء تشکیل دهنده
forms
U
تشکیل دادن ساختن
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
fundametal
U
بنیادی تشکیل دهنده
bond formation energy
U
انرژی تشکیل پیوند
epigenesis
U
تشکیل نطفه ازنو
unformed
U
تشکیل نشده ناساخت
pockets
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
self formed
U
خود بخود تشکیل شده
pocket
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
constitution
U
ساختمان ووضع طبیعی تشکیل
vocalize
U
تلفظ کردن تشکیل دادن
humification
U
تشکیل خاک گیاه دار
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
semicircle
U
نیم دایره تشکیل دادن
alphabets
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
alphabet
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
semicircles
U
نیم دایره تشکیل دادن
strobilization
U
تشکیل رشته باریک شدگی
structual constituent
U
جزء تشکیل دهنده ساختمانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com