English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 246 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
buoy U جسم شناور
buoyed U جسم شناور
buoying U جسم شناور
buoys U جسم شناور
floater U جسم شناور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
buoy U رهنمای شناور
buoy U شناور ساختن
buoy U راهنمای شناور در اب
buoyed U رهنمای شناور
buoyed U شناور ساختن
buoyed U راهنمای شناور در اب
buoying U رهنمای شناور
buoying U شناور ساختن
buoying U راهنمای شناور در اب
buoys U رهنمای شناور
buoys U شناور ساختن
buoys U راهنمای شناور در اب
float U جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
float U شناور شدن شناور بودن
float U شناور ساختن روی اب ایستادن
float U شناور
float U شناور شدن
float U شناور ساختن در هوا معلق بودن
float U روی اب نگهداشتن شناور
float U شناور بودن
floated U جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
floated U شناور شدن شناور بودن
floated U شناور ساختن روی اب ایستادن
floated U شناور
floated U شناور شدن
floated U شناور ساختن در هوا معلق بودن
floated U روی اب نگهداشتن شناور
floated U شناور بودن
floats U جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
floats U شناور شدن شناور بودن
floats U شناور ساختن روی اب ایستادن
floats U شناور
floats U شناور شدن
floats U شناور ساختن در هوا معلق بودن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
floats U شناور بودن
iceberg U کوه یخ شناور توده یخ شناور
iceberg U توده یخ شناور
icebergs U کوه یخ شناور توده یخ شناور
icebergs U توده یخ شناور
afloat U شناور
normalised U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
raft U دسته الوار شناور بر اب
rafts U دسته الوار شناور بر اب
floe U تخته یخ شناور
plunger U شناور کاربوراتور غوطه ور
plunger U پیستون شناور
plungers U شناور کاربوراتور غوطه ور
plungers U پیستون شناور
lifebuoy U کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy U گوی شناور
lifebuoys U کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys U گوی شناور
immersion heater U اب گرم کن شناور
immersion heaters U اب گرم کن شناور
boom U دستگاه شناور
boomed U دستگاه شناور
booming U دستگاه شناور
booms U دستگاه شناور
buoyant U شناور
waft U روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
waft U شناور ساختن
wafted U روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
wafted U شناور ساختن
wafting U روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
wafting U شناور ساختن
wafts U روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
wafts U شناور ساختن
immerse U غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed U غوطه ور کردن شناور نمودن
immerses U غوطه ور کردن شناور نمودن
immersing U غوطه ور کردن شناور نمودن
sled U هدف کش شناور دریایی سورتمه هدف کش
sleds U هدف کش شناور دریایی سورتمه هدف کش
gull U هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gulls U هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
plunge U غوطه ور شدن شناور شدن
plunged U غوطه ور شدن شناور شدن
plunges U غوطه ور شدن شناور شدن
swim U شناور شدن
swims U شناور شدن
pontoon U پل شناور
pontoon U اسکله شناور
pontoon U طراده شناور
pontoons U پل شناور
pontoons U اسکله شناور
pontoons U طراده شناور
floating U شناور
drift U جسم شناور برف باداورده
drifted U جسم شناور برف باداورده
drifting U جسم شناور برف باداورده
drifts U جسم شناور برف باداورده
hover U پلکیدن شناور واویزان بودن
hovered U پلکیدن شناور واویزان بودن
hovers U پلکیدن شناور واویزان بودن
popper U طعمه شناور ماهیگیری
Other Matches
floating base U ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
ballcock U شناور
free swimming U شناور
above water <adj.> U شناور
nectonic U شناور
on the float U شناور
flying bridge U پل شناور
vessel U شناور
vessels U شناور
bouyant foundation U پی شناور
drift ice U یخ شناور
float bridge U پل شناور
floating bridge U پل شناور
floating fundation U پی شناور
floaty U شناور
pack ice U یخ شناور
ballcocks U شناور
adrift U شناور مهارشده
antisurface U ضد ناوهای شناور
bouyancy pump U پمپ شناور
drifting mine U مین شناور
bouyant foundation U پایه شناور
carburetor float U شناور کاربراتور
dipping varnish U لاک شناور
dipped electrode U الکترود شناور
fluxed electrode U الکترود شناور
floating aquatics U ابزیان شناور
bays U پل رابط در پل شناور
vessel U یگان شناور
vessels U یگان شناور
barge U تراده شناور
barged U تراده شناور
barges U تراده شناور
bay U پل رابط در پل شناور
bayed U پل رابط در پل شناور
baying U پل رابط در پل شناور
dipping enamel U لعاب شناور
float guage U اشل شناور
immersion thermometer U دماسنج شناور
levitative U شناور در هوا
oil slicks U نفت شناور
natatores U مرغان شناور
oil slick U نفت شناور
zooplankton U جانوران شناور
life bouy U رهنمای شناور
submergible pump U پمپ شناور
nekton U جانور شناور
submersible pump U پمپ شناور
phytoplankton U گیاهان شناور
plunge valve U سوپاپ شناور
plunger piston U پیستون شناور
ice field U یخزار یخ شناور
floating point U ممیز شناور
float into position U شناور شدن
float test U ازمون شناور
float valve U دریچه شناور
float well U چاه شناور
floating audress U نشانی شناور
floating charactep U دخشه شناور
floating dock U حوض شناور
floating grid U شبکه شناور
floating gyro U ژایرو شناور
floating mine U مین شناور
floating point U با ممیز شناور
pontoon bridge U پل شناور قایقی
floating point constant U ثابت ممیز شناور
floating drydock U حوضچه شناور خشک
floating point arithmetic U حساب ممیز شناور
floating exchange rate U نرخ شناور ارز
floating point number U عدد با ممیز شناور
watching mine U مین شناور در سطح اب
submersible U غوطه ور شناور زیرابی
power driven vessel U یگان شناور موتوری
popping plug U طعمه ماهیگیری شناور
plunge battery U باتری با الکترد شناور
floating point U ممیز شناور [ریاضی]
light buoy U راهنمای شناور چراغدار
floating rate of exchange U نرخ شناور ارز
floating point rutine U روال ممیز شناور
short scope buoy U بویه شناور قائم
floating point representation U نمایش با ممیز شناور
floating point operation U عملکردبا ممیز شناور
floating point operation U عملیات ممیز شناور
poppers U طعمه شناور ماهیگیری
snagline mine U مین با شاخک شناور
consolidated pack ice U مجموعه یخهای شناور
wrecks U شناور غرق شده
wrecking U شناور غرق شده
wreck U شناور غرق شده
drift fishing U ماهیگیری از قایق شناور
bottom mine U مین شناور عمقی
buoyant mine case U جعبه مین شناور
floating base U پایگاه شناور دریایی
back float U شناور شدن روی اب
natant U شناور یامتحرک دراب
bouquet mine U نوعی مین شناور خوشهای
wafter U چیز شناور بر روی هوایا اب
release sinker U رها کننده مین شناور
wreck vessel U شناور کشتی غرق شده
floating point number U اعداد ممیز شناور [ریاضی]
chess U سطح شیب دار پل شناور
buoyage U تنطیم محل راهنماهای شناور
lily pad U برگ شناور زنبق ابی
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating point notation U نشان گذاری با ممیز شناور
center of buoyancy U مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
floating island U جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
deadman's float U شناور بودن با دستهای باز
spur shore U دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
jelly fish float U شناور شدن در اب با دست وپای دراز
zooplankton U جانور ریز شناور برسطح دریا
gate vessel U شناور درب حوض تعمیرات ناو
phytoplankton U زندگی گیاهان شناور بر سطح دریا
bayed U قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
plankter U موجودات ریز و شناور ازادبر سطح دریا
baying U قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
rod float U تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
bays U قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bay U قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
saw yer U درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
calf U [تکه ای یخ که از کوه یخی جدا شده و شناور است. ]
flotsam and jetsam U کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
float gauging U اندازه گیری سرعت اب درانهار بوسیله جسم شناور
drift float U علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
oropesa U کابل شناور مخصوص جمع اوری مین دریایی
pteropod U نرم تنان شکم پای شناور درسطح دریا
flotsam U کالاهایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
catamaran U نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
sudd U توده شناور علف و نی که دررود نیل مانع کشتیرانی میشود
catamarans U نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
radio sonobuoy U بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
mooring penant U طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
control buoy U بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
pleuston U علفهای ریزوشناوری که روی سطح اب شیرین تشکیل چیزی بشکل حصیر سبز میدهدوشامل جلبکهای شناور نیز میباشد
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
marine aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
mflops U یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
datum dan buoy U علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
buoyant mine case U بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com