English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
nak U کد کنترل انتقال بین المللی که توسط یک ترمینال گیرنده برگردانده شده است AknowledgeCharacter Negativeکاراکتر تصدیق منفی
police district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct [American E] U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
in the minutest detail <idiom> U مو به مو [با جزییات کامل]
Notice the details! U توجه کنید به جزییات !
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
source U مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
The officers were brifed on (about) the detailes. U افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
to detail something U چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
location audit U تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
pull down menu U فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
certifies U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
environments U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menu U برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menus U برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
virtual U که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cop U پلیس
cops U پلیس
gendarme U پلیس
K9 [canine] U سگ پلیس
guard dog U سگ پلیس
police dog U سگ پلیس
gendarmes U پلیس
bobbies U پلیس
police U پلیس
constable U پلیس
constables U پلیس
polices U پلیس
german shepherd U سگ پلیس
bobby U پلیس
policed U پلیس
runners U افسر پلیس
police officer U مامور پلیس
police officer U افسر پلیس
Interpol U پلیس بینالمللی
frontier police U پلیس مرزبانی
battle lights U چراغ پلیس
police station U ایستگاه پلیس
police station U مرکز پلیس
border guard U پلیس مرزبانی
border police U پلیس مرزبانی
police officers U افسر پلیس
police officers U مامور پلیس
police forces U دادگاه پلیس
police forces U نیروی پلیس
runner U افسر پلیس
police force U دادگاه پلیس
police force U نیروی پلیس
police stations U ایستگاه پلیس
police stations U مرکز پلیس
policeman U مامور پلیس
policemen U مامور پلیس
police office U پاسگاه پلیس
patrolmen U پلیس گشتی
shore patrol U پلیس ساحلی
local building inspector U پلیس ساختمان
vice squads U جوخه پلیس
road guard U پلیس راه
vice squad U جوخه پلیس
patrol wagon U اتومبیل پلیس
plainclothesman U پلیس مخفی
police calls U استمداد پلیس
police reporter U مخبر پلیس
police power U نیروی پلیس
patrolman U پلیس گشتی
paddywagon U اتومبیل پلیس
flatfoot U پلیس گشتی
police power U دادگاه پلیس
raided U ورود ناگهانی پلیس
peelers U اسباب پوست کن پلیس
under police surveillance U تحت نظر پلیس
mountie U پلیس سوار کانادا
peeler U اسباب پوست کن پلیس
black Maria U اتومبیل گشتی پلیس
black Marias U اتومبیل گشتی پلیس
posse comitatus U دسته افراد پلیس
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
round-up U حمله ناگهانی پلیس
raiding U ورود ناگهانی پلیس
raids U ورود ناگهانی پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
rozzer [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
cop U پلیس [اصطلاح روزمره]
raid U ورود ناگهانی پلیس
round-up U ورود ناگهانی پلیس
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
bust [colloquial] U حمله ناگهانی پلیس
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
give in charge U تحویل پلیس دادن
police raid U حمله ناگهانی پلیس
filth [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
groupware U نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
concierge U پلیس محافظ درب ورودی
concierges U پلیس محافظ درب ورودی
pig [American E] U پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
posse U دسته افراد پلیس جماعت
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
posses U دسته افراد پلیس جماعت
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
policed U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
large scale raid U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
polices U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
The thief surrender himself to the police. U سارق خود را تسلیم پلیس کرد
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
report generator U گزارش زا
recitetion U گزارش شز
reports U گزارش
reported U گزارش
account U گزارش
reportage U گزارش
report U گزارش
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
report generator U مولد گزارش
detailed report U گزارش مشروح
quarterly report U گزارش سه ماهه
blue bark U گزارش حرکت
blue bell U گزارش بدرفتاری
report generation U تولید گزارش
report file U فایل گزارش
command report U گزارش فرماندهی
bruit U گزارش سروصدا
blue bell U گزارش جنایت
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
situation report U گزارش وضعیت
school report U گزارش اموزشگاه
rpg U مولدبرنامه گزارش
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
minute U گزارش وقایع
reportable U گزارش دادنی
report writer U گزارش نویسی
report program U برنامه گزارش
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
status report U گزارش وضعیت
edit line U خط گزارش وضعیت
return U گزارش دادن
hot report U گزارش مهم
returns U گزارش رسمی
annual report U گزارش سالیانه
annual report U گزارش سالانه
internal report U گزارش داخلی
reports U گزارش دادن
reported U گزارش دادن
report U گزارش دادن
reported U گزارش دیدبانی
periodic report U گزارش دورهای
reported U گزارش دادن به
report U گزارش دادن به
report U گزارش دیدبانی
report writer U نویسنده گزارش
journals U گزارش روزانه
return U گزارش رسمی
reports U گزارش دیدبانی
account U اهمیت گزارش
returned U گزارش دادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com