Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blasius flow
U
جریان کاملا لایهای تئوریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laminar flow
U
جریان لایهای
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
sondwitch
U
لایهای
neritic
U
بر اب لایهای
laminated
U
لایهای
laminated structure
U
ساختمان لایهای
sandwitch construction
U
ساختمان لایهای
shell structure
U
ساختار لایهای
lamination
U
ناخالصی لایهای
intercalation compound
U
ترکیب بین لایهای
stratified sampling
U
نمونه گیری لایهای
three decker
U
هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
restrictor
U
لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
stratified random sampling
U
نمونه گیری لایهای تصادفی
valve lift
U
کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
layer
U
لایهای که کیفیت اتصال را بررسی میکند
layers
U
لایهای که کیفیت اتصال را بررسی میکند
stratosphere
U
ناحیهای یا لایهای دراتمسفربین تروپوپوز و استراتوپوز
transistor
U
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistors
U
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
ozonosphere
U
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
onion skin architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
layers
U
لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
layer
U
لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
passivating
U
پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
cirro cumulus
U
لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cirrus
U
لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro status
U
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
layer
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
international standards organization
U
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer
U
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
teetotally
U
کاملا
perfectly
U
کاملا"
open and shut
U
کاملا
replete
U
کاملا پر
hand and foot
U
کاملا
exactly
U
کاملا
smacks
U
کاملا
smacked
U
کاملا
smack
U
کاملا
egregiously
U
کاملا
intoto
U
کاملا
spankings
U
کاملا
in its entirety
U
کاملا
richly
U
کاملا"
in full
U
کاملا
spanking
U
کاملا
open-and-shut
U
کاملا
scot ant lot
U
کاملا
to its full extent
<adv.>
U
کاملا
comprehensive
<adv.>
U
کاملا
absolutely dry
کاملا
absolutely
U
کاملا"
all around
U
کاملا
fully
U
کاملا
wholly
U
کاملا
well
<adv.>
U
کاملا
totally
U
کاملا
root and branch
U
کاملا
partitura
U
کاملا
thru
U
کاملا
sopping
U
کاملا
partitur
U
کاملا
utterly
U
کاملا
completely
<adv.>
U
کاملا
purely
U
کاملا"
to a t
U
کاملا
to a turn
U
کاملا
definitely
<adv.>
U
کاملا
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
U
کاملا
de-
U
کاملا
quite
U
کاملا
altogether
U
کاملا
sound
U
کاملا
sounded
U
کاملا
soundest
U
کاملا
sounds
U
کاملا
whole hog
U
کاملا
jam-packed
U
کاملا پر
brand new
U
کاملا نو
to the full
U
کاملا
absolutely
<adv.>
U
کاملا
to the quick
U
کاملا
to perfection
U
کاملا
stone deaf
U
کاملا کر
entirely
U
کاملا
thoroughly
U
کاملا"
by all means
<adv.>
U
کاملا
fit like a glove
<idiom>
U
کاملا مناسب
fully automatic
U
کاملا" خودکار
head over heels
<idiom>
U
کاملا ،عمیقا
to a T
<idiom>
U
کاملا،دقیقا
perfectly elastic
U
کاملا با کشش
heavily armed
U
کاملا مسلح
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
chock-a-block
U
کاملا افراشته
chock-a-block
U
کاملا کشیده
zonked
U
کاملا خسته
bang on
U
کاملا درستوصحیح
outright
U
کاملا بیدرنگ
outrightly
U
کاملا بیدرنگ
wide awake
U
کاملا بیدار
wide-awake
U
کاملا بیدار
inextenso
U
کاملا بلند
span new
U
کاملا تازه
stone blind
U
کاملا کور
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
point device
U
کاملا راست
four-square
U
کاملا مربع
full duplex
U
کاملا دو رشتهای
in all seriousness
<adv.>
U
کاملا جدی
quite seriously
<adv.>
U
کاملا جدی
absolute dry
U
کاملا" خشک
air dry
U
کاملا خشک
armed to the teeth
U
کاملا` مسلح
identical
U
کاملا" برابر
down to the ground
U
ازهرحیث کاملا
evolute
U
کاملا روییده
fitting allowance
U
کاملا" اندازه
dead even
U
کاملا مساوی
for all the world like
U
کاملا` شبیه
full blown
U
کاملا افراشته
full duplex
U
کاملا" دو رشتهای
stone broke
U
کاملا ورشکست
due
U
درست کاملا"
full-suspension
<adj.>
U
کاملا معلق
close-ups
U
کاملا افراشته
close up
U
کاملا افراشته
close-up
U
کاملا افراشته
kaput
U
کاملا شک ست خورده
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
broad a wake
U
کاملا بیدار
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
through
U
از اغاز تا انتها کاملا
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
to be absolutely determined
U
کاملا مصمم بودن
perfectly inelastic supply
U
عرضه کاملا بی کشش
to wreck
U
کاملا خراب کردن
widest
U
پرت کاملا باز
smashup
U
کاملا خرد شده
wider
U
پرت کاملا باز
engrossed
U
کاملا اشغال شده
perfectly elastic supply
U
عرضه کاملا با کشش
It's all over.
U
همه اش
[کاملا]
تمام شد.
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
That's quite enough.
U
اون کاملا کافیه.
wide
U
پرت کاملا باز
wear out
U
کاملا خسته کردن
far cry
<idiom>
U
چیزی کاملا متفاوت
utters
U
باعلی درجه کاملا
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
routed
U
کاملا شکست دادن
he is the very moral
U
کاملا مانند است به
absorb
کاملا فرو بردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com