Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
down current
U
جریان رو به پایین
down draft
U
جریان رو به پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
low frequency current
U
جریان فرکانس پایین
low frequency current gain
U
تقویت جریان فرکانس پایین
low level current gain
U
تقویت جریان در سطح پایین
Other Matches
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
down
U
سوی پایین بطرف پایین
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer
U
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
heavy current engineering
U
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach
U
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
tailwater
U
پایین اب
subteen
U
پایین تر از سن 31
lower most
U
پایین تر
low
U
پایین
vide infara
U
پایین
down
U
پایین
further down
U
پایین تر
lower limit
U
حد پایین
submiss
U
پایین
underneath
U
پایین
lower
U
پایین تر
hypogenous
U
پایین رو
flattest
U
پایین
flat
U
پایین
lowering
U
پایین تر
lowered
U
پایین تر
low level
U
پایین
lowers
U
پایین تر
infara
U
پایین
infara
U
پایین تر
below
U
پایین
subatmospheric
U
پایین تر از جو
shitu
U
پایین
lower
U
پایین
de-
U
پایین
beneath
U
پایین تر
bottoms
U
پایین
short
U
پایین تر
shorter
U
پایین تر
shortest
U
پایین تر
bal
U
از مچ پا به پایین
bottom
U
پایین
below
<adv.>
U
در پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
beneath
U
پایین
dowm
U
پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
sub-
U
یا پایین تر
neath or neath
U
پایین
down stairs
U
پایین
neath or neath
U
پایین تر
nether
U
زیر پایین
low activity
U
فعالیت پایین
nether
U
واقع در پایین
to reach down
U
پایین اوردن
to set down
U
پایین اوردن
to go down
U
پایین رفتن
descend
U
پایین امدن
degrades
U
پایین دادن
degrade
U
پایین دادن
descends
U
پایین امدن
At lower levels.
U
در سطوح پایین تر
to look down
U
پایین امدن
drives
U
ضربه از پایین
low order
U
مرتبه پایین
drive
U
ضربه از پایین
hereinbelow
U
در پایین این
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
catabatic
U
پایین اینده
to let down
U
پایین کردن
downstairs
U
طبقه پایین
low altitude
U
ارتفاع پایین
low order
U
پایین رتبه
to get down
U
پایین رفتن
From top to bottom.
U
ازبالاتا پایین
subordinates
U
فرعی پایین تر
submaxilla
U
ارواره پایین
subordinated
U
فرعی پایین تر
the valley lies below
U
ده در پایین است
shut
U
پایین اوردن
shuts
U
پایین اوردن
shutting
U
پایین اوردن
undermost
U
پایین ترین
low energy
U
انرژی پایین
low frequency
U
فرکانس پایین
up and down
U
بالا و پایین
uoppon pyon soon koot
U
کف دست پایین
the masses
U
دستههای پایین تر
the lower world
U
جهان پایین
subordinating
U
فرعی پایین تر
downward
U
روبه پایین
subordinate
U
فرعی پایین تر
look down
U
پایین امدن
beneath
U
از زیر پایین تر از
let down
U
پایین کردن
depressions
U
پایین دادن
downward
U
پایین زیرین
depression
U
پایین دادن
to come down
U
پایین امدن
to bring down
U
پایین اوردن
low wing
U
بال پایین
to beat down
U
پایین اوردن
to sink in the scale
U
پایین رفتن
lowest
U
پایین ترین
lee
U
پایین باد
comedown
U
پایین رفتن
lower bound
U
کران پایین
infrahuman
U
پایین تر از انسان
downstream
U
پایین دست
downstream
U
پایین رود
go dan barai
U
رد کردن از پایین
go down
U
پایین رفتن
prolapse
U
پایین افتادگی
low level
U
در سطح پایین
dim light
U
نور پایین
foot
U
پایین بادبان
bate
U
پایین اوردن
lowermost
U
پایین ترین
minor
U
پایین رتبه
lowpass
U
پایین گذار
download
U
بارگیری پایین
desceht
U
پایین امدن
bottom up
U
از پایین به بالا
low resolution
U
وضوح پایین
downfield
U
میدان پایین
downfeed
U
تغذیه رو به پایین
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
prolapse
U
پایین افتادن
prolapsus
U
پایین افتادگی
disrate
U
پایین اوردن
lower threshold
U
استانه پایین
pushdown
U
پایین فشردنی
push down stack
U
پایین فشردنی
lower most
U
پایین ترین
breast
U
نورد پایین
lower mast
U
دکل پایین
lower limit
U
کران پایین
feet
U
پایین دامنه
low
U
پایین ضعیف
low
U
پایین اهسته
down stroke
U
ضربه رو به پایین
downmost
U
پایین ترین
res
U
noitaloseR پایین
neath or neath
U
پایین زیرین
on the down grade
U
پایین رونده
downward travel
U
ضربه رو به پایین
downward swing
U
نوسان رو به پایین
downward movement
U
حرکت رو به پایین
downward compatible
U
سازگار رو به پایین
oars down
U
پارو پایین
nutate
U
پایین افتادن
face down feed
U
خورد رو به پایین
low pass
U
پایین گذر
nether world
U
جهان پایین
nutant
U
پایین افتاده
downward compatibility
U
سازگارمتمایل به پایین
downtrend
U
سیربطرف پایین
lower class
U
طبقه پایین
mean low water
U
اب پایین میانگین
top down
U
از بالا به پایین
overhand
U
از پایین ببالا
decurrent
U
پایین افتاده
top-down
U
از بالا به پایین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com