English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
Other Matches
fascinates U مجذوب کردن
win over U مجذوب کردن
fascinated U مجذوب کردن
fascinate U مجذوب کردن
witches U مجذوب کردن
witch U مجذوب کردن
to win over to one's side U مجذوب خود کردن
engage U مجذوب کردن درهم انداختن
engages U مجذوب کردن درهم انداختن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
engross U مجذوب
raptured U مجذوب
hepped up U مجذوب
engrossed U مجذوب
absorb U مجذوب شدن در
spellbound U مفتون مجذوب
attractable U مجذوب ساختنی
absorbs U مجذوب شدن در
attractor U مجذوب کننده
fascinator U مجذوب کننده
rapt U برده شده مجذوب
interested U مجذوب غرض الود
have a crush on <idiom> U مجذوب کسی شدن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
get U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
please U خشنود ساختن کیف کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
franks U باطل کردن مصون ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
subduing U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com