English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
charisma U جذبه روحانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
Other Matches
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
magnetism U جذبه
appeals U جذبه
fascination U جذبه
appeal U جذبه
appealed U جذبه
rapture U جذبه
raptures U جذبه
enrapture U درحال جذبه انداختن
enravish U درحال جذبه انداختن
mystique U جذبه وشهرت معنوی
rapturously U از روی وجدیا جذبه
sexless U عاری از جذبه یا میل جنسی
herdsman U روحانی
spiritualists U روحانی
spiritualist U روحانی
marabout U روحانی
spiritual U روحانی
etherean U روحانی
marabou U روحانی
herdsmen U روحانی
heavenly U روحانی
anagogic U روحانی
clergymen U روحانی
sacred U روحانی
unfrocked U روحانی
clergyman U روحانی
unworldly U روحانی
unwordly U روحانی
spiritually U روحانی
ethereal U روحانی
temporal U غیر روحانی
copartnership U ردای روحانی
spirituality U عالم روحانی
perdition U مرگ روحانی
pastors U پیشوای روحانی
etherealize U روحانی کردن
pastor U پیشوای روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
padres U پدر روحانی
spiritualize U روحانی کردن
hierarch U رئیس روحانی
hymns U سرود روحانی
hymn U سرود روحانی
padre U پدر روحانی
pater U پدر روحانی
lays U غیر روحانی
lay U غیر روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
residentiary U روحانی مقیم
pastorate U پیشوایی روحانی
prelacy U حکومت روحانی
spiritual U روحانی معنوی
laywoman U زن غیر روحانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
secular songs U سرودهای غیر روحانی
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
spirituous U دارای حالت روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
hiearchic U وابسته به سران روحانی
raptures U شعف وخلسه روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
priests U روحانی کشیشی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
layman U شخص غیر روحانی
secularises U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
secularizing U غیر روحانی کردن
heaven U خدا عالم روحانی
rapture U شعف وخلسه روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
apostle U عالیترین مرجع روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
secularising U غیر روحانی کردن
religious U تارک دنیا روحانی
priest U روحانی کشیشی کردن
raptures U وجد روحانی ربایش
heavens U خدا عالم روحانی
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
laity U مردم غیر روحانی ناشی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psalm U سرود روحانی سرود
psalms U سرود روحانی سرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com