Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
modern
U
جدید
recent
U
جدید
unprecedented
U
جدید
unprecedentedly
U
جدید
novel
U
جدید
novels
U
جدید
up to date
U
جدید
up-to-date
U
جدید
new
U
جدید
new-
U
جدید
newer
U
جدید
newest
U
جدید
maiden
U
جدید
maidens
U
جدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rehyphenation
U
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
U
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
probe
U
اکتشاف جدید
proselyte
U
جدید الایمان
new deal
U
قرار جدید
probes
U
اکتشاف جدید
probed
U
اکتشاف جدید
postulancy
U
جدید الورودی
new deal
U
سیاست جدید
It's not new.
جدید نیست.
postulant
U
جدید الورود
New Year
U
سال جدید
revision
U
چاپ جدید
revisions
U
چاپ جدید
reorganization
U
صورت جدید
newfound
U
جدید الاکتشاف
neoteric
U
جدید تازه
reprints
U
چاپ جدید
freshmen
U
جدید الورود
freshman
U
جدید الورود
neologism
U
واژه جدید
the new testament
U
عهد جدید
fresh target
U
هدف جدید
neologisms
U
واژه جدید
modern sector
U
بخش جدید
modern
U
جدید مدرن
reprint
U
چاپ جدید
reprinted
U
چاپ جدید
innovations
U
حرکت جدید
innovation
U
حرکت جدید
neogenesis
U
تولید جدید
modern system
U
نظام جدید
neophyte
U
جدید الایمان
neophytes
U
جدید الایمان
recent development
U
بسط جدید
modern physics
U
فیزیک جدید
reprinting
U
چاپ جدید
rehouses
U
بخانه جدید رفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
rehousing
U
بخانه جدید رفتن
rehoused
U
بخانه جدید رفتن
resurface
U
لایهی جدید افزودن
resurfaced
U
لایهی جدید افزودن
rehouse
U
بخانه جدید رفتن
reseat
U
صندلی جدید دادن
restoring
U
برگرداندن به وضعیت جدید
neo
U
پیشوند بمعنی جدید
neo-
U
پیشوند بمعنی جدید
currency
U
جدید بودن نقشه
reseated
U
صندلی جدید دادن
reseating
U
صندلی جدید دادن
reseats
U
صندلی جدید دادن
currencies
U
جدید بودن نقشه
resurfaces
U
لایهی جدید افزودن
drafts
U
بازیگر جدید تیم
drafted
U
بازیگر جدید تیم
restored
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
U
برگرداندن به وضعیت جدید
neoplatonism
U
مکتب افلاطونیون جدید
neoanthropic
U
شبیه انسان جدید
neoanthropic
U
وابسته به انسان جدید
ultramodern
U
خیلی جدید متجدد
kakapo
U
طوطی زلاند جدید
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
imagism
U
مکتب شعر جدید
restore
U
برگرداندن به وضعیت جدید
on the bandwagon
<idiom>
U
مشهوریت گروه جدید
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
used
U
آنچه جدید نیست
forwarding address
آدرس پستی جدید
one nails drives another
U
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
draft
U
بازیگر جدید تیم
bring some new facts to light
<idiom>
U
کشف حقایق جدید
newfound
U
جدید الاختراع تازه پیداشده
precursor
U
ماده متشکله جسم جدید
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
precursors
U
ماده متشکله جسم جدید
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
maori
U
قبایل مائوری زلاند جدید
cenogenesis
U
ایجاد میشود نسل جدید
natality
U
تعداد زایش وموالید جدید
epochs
U
اغاز فصل جدید عصر
New Testament
U
کتب عهد جدید مسیحیان
neoplatonic
U
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
kiwi
U
نوعی مرغ زلاند جدید
kiwis
U
نوعی مرغ زلاند جدید
renaming
U
دادن نام جدید به فایل
renames
U
دادن نام جدید به فایل
granfather file
U
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
rename
U
دادن نام جدید به فایل
epoch
U
اغاز فصل جدید عصر
renamed
U
دادن نام جدید به فایل
installations
U
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
developments
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
development
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
releases
U
قراردادن محصول جدید دربازار
release
U
قراردادن محصول جدید دربازار
installation
U
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
The new bI'll was ratified. Unanimously.
U
لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
infanticide
U
قاتل بچه جدید الولاده
demotic
U
وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
zelanian
U
Zeland New وابسته به زلاند جدید
released
U
قراردادن محصول جدید دربازار
update
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
acclimates
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
The new road is 40 miles long .
U
جاده جدید 40 میل طول دارد
acclimating
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
icot
U
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
prescientific
U
مربوط بدوره قبل از علوم جدید
neolithic
U
وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
acclimated
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
researches
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
updates
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launching
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
launches
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
launched
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
neolith
U
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
launch
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
updated
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
This is the site for a new scool .
U
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
technological
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
researching
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgrade
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
receptee
U
افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
capital budget
U
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
upgraded
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
research
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
New World
U
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
up to d.
U
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
I'm saving up for a new bike.
U
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
abstract representation
U
[ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
force
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
kaka
U
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
forcing
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
insert
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserts
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimate
[American E]
to new circumstances
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
proceed time
U
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
application study
U
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
new-
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
newer
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
cum dividened
U
سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
staged
U
تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
vector
U
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vectors
U
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
newest
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
modelled
U
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
MDs
U
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
developments
U
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
U
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
modeled
U
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
How much new machinery has been installed ?
U
چه اندازه ماشین آلات جدید نصب شده است ؟
model
U
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
technology
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
This new dance at the discotheques is all the rage .
U
این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
modernism
U
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
models
U
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
technologies
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
MD
U
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
The minister cut the tape to open a new motory( highway , freeway ) .
U
وزیر با قطع نوار سه رنگ بزرگراه جدید را افتتاح کرد
This new frontier incident probably means war.
U
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
mkdir
U
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
launch
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
femme-fleur
U
[طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
launches
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
directory
U
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com