Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 231 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
insulate
U
جدا کردن مجزا کردن
insulates
U
جدا کردن مجزا کردن
insulating
U
جدا کردن مجزا کردن
draw off
U
جدا کردن مجزا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
abstract
U
مجزا کردن
abstracting
U
مجزا کردن
abstracts
U
مجزا کردن
isolate
U
مجزا کردن
isolates
U
مجزا کردن
isolating
U
مجزا کردن
separate
U
مجزا جدا جدا کردن
separate
U
مجزا کردن
separated
U
مجزا جدا جدا کردن
separated
U
مجزا کردن
separates
U
مجزا جدا جدا کردن
separates
U
مجزا کردن
isle
U
مجزا کردن
isles
U
مجزا کردن
insulate
U
مجزا کردن روپوش دار کردن
insulate
U
با عایق مجزا کردن
insulates
U
مجزا کردن روپوش دار کردن
insulates
U
با عایق مجزا کردن
insulating
U
مجزا کردن روپوش دار کردن
insulating
U
با عایق مجزا کردن
decollate
U
مجزا کردن
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
decollator
U
ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
disassemble
U
مجزا کردن
individuate
U
مجزا کردن جدا کردن
knock down
U
مجزا کردن
seclude
U
مجزا کردن
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
discrete
U
مجزا
apartfrom
U
مجزا از
spot footing
U
پی مجزا
distinct
U
مجزا
several
U
مجزا
separable
U
مجزا
single line
U
خط مجزا
free-standing
U
مجزا
ditinct
U
مجزا
abstracted
U
مجزا
disjunct
U
مجزا
knock down
U
مجزا
distinguishing
U
مجزا
lone
U
مجزا ومنفرد
detached
U
ستون مجزا
garrison house
U
پادگان مجزا
stepping
U
واحد مجزا
apart
U
مجزا غیرهمفکر
step
U
واحد مجزا
discrete values
U
مقادیر مجزا
discrete source
U
چشمههای مجزا
separate ammunition
U
مهمات مجزا
single line
U
ردیف مجزا
individual controls
U
کنترلهای مجزا
indiscrete
U
غیر مجزا
discrete packets
U
بستههای مجزا
discrete particle
U
ذره مجزا
abstractedly
U
بطور مجزا
unit assembly
U
یک قطعه مجزا
separate loading
U
مهمات مجزا
separate loading
U
مجزا پرشونده
semidetached
U
نیمه مجزا
separate sewer
U
شبکه مجزا
discretely
U
بطور مطلق یا مجزا
individ
U
بطور مجزا شخصا
facility
U
ساختمان بزرگ مجزا
canalization
U
به صورت مجزا دراوردن
individual units
U
یکانهای منفرد یا مجزا
isolated double bond
U
پیوند دوگانه مجزا
free standing columns
U
ستونهای مستقل یا مجزا
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
caption code
U
رمز نویسی با متن مجزا
cut sheet feeder
U
تغذیه کننده کاغذ مجزا
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
matrix isolation spectroscopy
U
طیف بینی مجزا شده درماتریس
can
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
scalar
U
مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
fan
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
comma delimited file
U
فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
fanned
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
cans
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fanning
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
canning
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fans
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
pitches
U
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
cells
U
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
trivial segmentation
U
ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
continuous tone image
U
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
sue and losse part
U
عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
pitch
U
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
cell
U
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
packet switching
U
ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
acheval
U
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
micros
U
ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micro
U
ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
ante-chapel
U
[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
highlights
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com