English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
desegregation U جدایی زدایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
error trapping U اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization U همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
gulf U جدایی
schismatism U جدایی
divorcing U جدایی
divorces U جدایی
divorced U جدایی
divorce U جدایی
separations U جدایی
divorcement U جدایی
disunion U جدایی
gulfs U جدایی
disjunction U جدایی
disconnectedness U جدایی
disconnexion U جدایی
dislocation U جدایی
discreteness U جدایی
disseverance U جدایی
dissociation U جدایی
breakaway U جدایی
breakdowns U جدایی
breakdown U جدایی
isolation U جدایی
segregation U جدایی
separation U جدایی
sequester U جدایی
seclusion U جدایی
seperation U جدایی
abscission U جدایی دریدگی
separation anxiety U اضطراب جدایی
separative U حاکی از جدایی
detribalization U جدایی از قبیله
to cut the painter U جدایی انداختن
seperation point U نقطه جدایی
to break company U جدایی کردن
filled with water U دال بر جدایی
segregationist U جدایی گرای
schisms U جدایی شقاق
schism U جدایی شقاق
detachable U جدایی پذیر
severance U جدایی مجزایی
separates U جدایی تفکیک
separated U جدایی تفکیک
separate U جدایی تفکیک
rupturing U سکستگی جدایی
ruptures U سکستگی جدایی
integral U جدایی ناپذیر
rupture U سکستگی جدایی
judicial separaion U جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
parthian glance U نگاه هنگام جدایی
schismatism U ایجاد جدایی تفرقه
That is a separate question. U این یک موضوع جدایی است.
dehydration U اب زدایی
deglaciation U یخ زدایی
de icing U یخ زدایی
segregationist U طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
impartible U جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
segregative U طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
decarbonylation U کربونیل زدایی
discoloration U رنگ زدایی
genocide U نژاد زدایی
debugging U اشکال زدایی
disinhibition U بازداری زدایی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
decentralization U مرکزیت زدایی
detente U تشنج زدایی
sterilization U گند زدایی
dispergation U لخته زدایی
peptization U لخته زدایی
demystifying U راز زدایی
accretion of silt U رسوب زدایی
stain removed U لکه زدایی
depolarization U قطبش زدایی
demystify U راز زدایی
demystifies U راز زدایی
demystified U راز زدایی
decolonization U مستعمره زدایی
unconditioning U شرطی زدایی
trubleshoot U عیب زدایی
troubleshoot U عیب زدایی
decolorization U رنگ زدایی
demagnetization U مغناطیس زدایی
deionization U یون زدایی
de escalation U تشنج زدایی
dehydrohalogenation U هیدروهالوژن زدایی
dealkylation U الکیل زدایی
degasify U گاز زدایی
deamination U امین زدایی
dehydrogenation U هیدروژن زدایی
debug aids U ابزاراشکال زدایی
dehumidification U رطوبت زدایی
debug U اشکال زدایی
decarboxylation U کربوکسیل زدایی
deculturation U فرهنگ زدایی
decolourization U رنگ زدایی
debugged U اشکال زدایی
deforestation U جنگل زدایی
desalting U نمک زدایی
desensitization U حساسیت زدایی
blanching U رنگ زدایی
desulfurization U گوگرد زدایی
desalinization U نمک زدایی
decoloration U رنگ زدایی
desalination U نمک زدایی
undoing U عمل زدایی
descaling U پوسته زدایی
deoxygenation U اکسیژن زدایی
demythologization U اسطوره زدایی
demodulation U تحمیل زدایی
unlearning U یادگیری زدایی
debugs U اشکال زدایی
desulphurizing U گوگرد زدایی
debugged U اشکال زدایی کردن
debugs U اشکال زدایی کردن
de-escalate U تشنج زدایی کردن
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
debugging aids U ادوات اشکال زدایی
bleaching U رنگ زدایی الیاف
debug aids U ادوات اشکال زدایی
de escalate U تشنج زدایی کردن
bleaching powder U گرد رنگ زدایی
acid depolarization U قطبش زدایی اسیدی
desegregating U تفکیک زدایی کردن
desegregates U تفکیک زدایی کردن
desulfurization unit U واحد گوگرد زدایی
systematic desensitization U حساسیت زدایی منظم
de-escalating U تشنج زدایی کردن
hydrodesulfurizing U گوگرد زدایی با هیدروژن
debugging a program U اشکال زدایی یک برنامه
pyrolytic dehydrogenation U هیدروژن زدایی تفکافتی
program debugging U اشکال زدایی برنامه
demagnetization factor U ضریب مغناطیس زدایی
demodulation U کشف تحمیل زدایی
debug U اشکال زدایی کردن
deskew U اریب زدایی کردن
de-escalates U تشنج زدایی کردن
de-escalated U تشنج زدایی کردن
desegregate U تفکیک زدایی کردن
defusing U تشنج زدایی کردن
desegregated U تفکیک زدایی کردن
defuses U تشنج زدایی کردن
defused U تشنج زدایی کردن
defuse U تشنج زدایی کردن
dehydrocyclization U حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
ab U پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
apartheid U نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com