Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to cut the painter
U
جدایی انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
separation
U
جدایی
segregation
U
جدایی
divorcement
U
جدایی
breakaway
U
جدایی
breakdowns
U
جدایی
breakdown
U
جدایی
separations
U
جدایی
disunion
U
جدایی
gulfs
U
جدایی
dislocation
U
جدایی
disconnexion
U
جدایی
discreteness
U
جدایی
disjunction
U
جدایی
disseverance
U
جدایی
dissociation
U
جدایی
divorcing
U
جدایی
divorces
U
جدایی
divorce
U
جدایی
gulf
U
جدایی
divorced
U
جدایی
disconnectedness
U
جدایی
isolation
U
جدایی
sequester
U
جدایی
seperation
U
جدایی
schismatism
U
جدایی
seclusion
U
جدایی
integral
U
جدایی ناپذیر
separate
U
جدایی تفکیک
separated
U
جدایی تفکیک
separates
U
جدایی تفکیک
severance
U
جدایی مجزایی
abscission
U
جدایی دریدگی
segregationist
U
جدایی گرای
schisms
U
جدایی شقاق
schism
U
جدایی شقاق
detachable
U
جدایی پذیر
rupturing
U
سکستگی جدایی
separation anxiety
U
اضطراب جدایی
separative
U
حاکی از جدایی
seperation point
U
نقطه جدایی
to break company
U
جدایی کردن
filled with water
U
دال بر جدایی
rupture
U
سکستگی جدایی
ruptures
U
سکستگی جدایی
detribalization
U
جدایی از قبیله
desegregation
U
جدایی زدایی
schismatism
U
ایجاد جدایی تفرقه
judicial separaion
U
جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
parthian glance
U
نگاه هنگام جدایی
That is a separate question.
U
این یک موضوع جدایی است.
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
segregationist
U
طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
impartible
U
جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
segregative
U
طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
ab
U
پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down
U
پایین انداختن انداختن
apartheid
U
نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
parting injuncyions
U
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
run home
U
جا انداختن
lash vt
U
انداختن
hew
U
انداختن
lay away
U
انداختن
hewed
U
انداختن
leave out
U
انداختن
let fall
U
انداختن
felling
U
انداختن
retroject
U
پس انداختن
thrusts
U
انداختن
thrust
U
انداختن
hitching
U
انداختن
relegating
U
انداختن
relegates
U
انداختن
relegated
U
انداختن
blob
U
لک انداختن
blobs
U
لک انداختن
spill
U
انداختن
hitched
U
انداختن
spilled
U
انداختن
spilling
U
انداختن
spills
U
انداختن
hewn
U
انداختن
throw
U
انداختن
relegate
U
انداختن
throwing
U
انداختن
throws
U
انداختن
hitches
U
انداختن
hewing
U
انداختن
jaculate
U
انداختن
overthrown
U
بر انداختن
overthrows
U
بر انداختن
delete
U
انداختن
deleted
U
انداختن
deletes
U
انداختن
deleting
U
انداختن
benite
U
به شب انداختن
overthrowing
U
بر انداختن
overthrow
U
بر انداختن
fling
U
انداختن
flings
U
انداختن
hurl
U
انداختن
hurled
U
انداختن
hurls
U
انداختن
bottom
U
ته انداختن
bottoms
U
ته انداختن
fell
U
انداختن
brush finish
U
خط انداختن
slings
U
انداختن
thrusting
U
انداختن
omit
U
انداختن
emplace
U
جا انداختن
omits
U
انداختن
omitted
U
انداختن
hews
U
انداختن
omitting
U
انداختن
floriate
U
گل انداختن در
fells
U
انداختن
slinging
U
انداختن
sling
U
انداختن
deracination
U
بر انداختن
overthrew
U
بر انداختن
felled
U
انداختن
to leave out
U
انداختن
flinging
U
انداختن
hitch
U
انداختن
to pick off
U
تک تک انداختن
string
U
زه انداختن به
to hew down
U
انداختن
launching
U
به اب انداختن
launches
U
به اب انداختن
pilling
U
تل انداختن
to play a searchlight
U
انداختن
prostrate
U
از پا انداختن
stagger
U
از پا انداختن
to put back
U
پس انداختن
to let drop
U
انداختن
lines
U
خط انداختن در
line
U
خط انداختن در
to lay by the heels
U
بر انداختن
to draw lots
U
انداختن
launched
U
به اب انداختن
spilled or spilt
U
انداختن
souse
U
انداختن
to skips over
U
انداختن
to fire off a postcard
U
انداختن
launch
U
به اب انداختن
ruts
U
خط انداختن
rut
U
خط انداختن
to let fall
U
انداختن
excrete
U
بیرون انداختن
excreted
U
بیرون انداختن
excretes
U
بیرون انداختن
suspending
U
به تعویق انداختن
suspends
U
به تعویق انداختن
to delay
U
به تعویق انداختن
risk
U
به خطر انداختن
risk
U
به مخاطره انداختن
risked
U
به مخاطره انداختن
risking
U
به خطر انداختن
risking
U
به مخاطره انداختن
excreting
U
بیرون انداختن
driers
U
خشک انداختن
contorting
U
از شکل انداختن
contorted
U
از شکل انداختن
contorts
U
از شکل انداختن
embroils
U
به نزاع انداختن
contort
U
از شکل انداختن
beggar
U
بگدایی انداختن
beggars
U
بگدایی انداختن
dryers
U
خشک انداختن
dry
U
خشک انداختن
to put off
U
به تعویق انداختن
dries
U
خشک انداختن
suspend
U
به تعویق انداختن
risked
U
به خطر انداختن
risks
U
به خطر انداختن
tosses
U
بالا انداختن
tossing
U
بالا انداختن
extrude
U
بیرون انداختن
extruded
U
بیرون انداختن
extrudes
U
بیرون انداختن
anchorage
U
لنگر انداختن
anchorages
U
لنگر انداختن
tossed
U
بالا انداختن
toss
U
بالا انداختن
risks
U
به مخاطره انداختن
roll
U
بدوران انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com