Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overlay
U
جای گذاشت
overlaying
U
جای گذاشت
overlays
U
جای گذاشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hand
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
drew
U
دریافت کرد ناتمام گذاشت
feed
U
درون گذاشت
feeds
U
درون گذاشت
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
input
U
درون گذاشت
inputted
U
درون گذاشت
negligence
U
فرو گذاشت
output
U
برون گذاشت برونگذار
outputs
U
برون گذاشت برونگذار
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
differentiator
U
وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
he put orlaid the blame me
U
تقصیر را به گردن من گذاشت
identity of indiscernibles
U
یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
He left a large fortuue.
U
ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
The fellow just took off.
U
طرف گذاشت دررفت
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
She just left ( went ) . off she went .
U
گذاشت ورفت
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
He left his family in Europe .
U
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
The professor stepped into the classroom.
U
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Tahmasb
U
شاه تهماسب
[پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com