Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to freshen rope
U
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seaworn
U
ساییده بواسطه دریا
mithridatism
U
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
fret
U
ساییده شدن هایهو کردن
frets
U
ساییده شدن هایهو کردن
rubbed
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rub
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to have a look at something
U
بچیزی نگاه کردن
to get used to anything
U
بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
to blunder away
U
بواسطه سوء اداره تلف کردن
to invalid a soldier home
U
سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
to grudge to do a thing
U
بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
to prick at something
U
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to catch at something
U
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
the end crowns all
U
کار راکه کرانکه تمام کرد
corkage
U
پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
to gild the pill
U
چیزناگواری راکه انسان ناچاراست تحمل نمایدبصورت خوشی دراوردن
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
restiform
U
طنابی
chafed
U
ساییده
stringed
U
طنابی
attrited
U
ساییده
one should not drop the pilot
U
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
cringle
U
حلقه طنابی
worn to a frazzle
U
فرسوده ساییده
rope ladders
U
نردبان طنابی
rope ladder
U
نردبان طنابی
marline tie
U
گره طنابی
erodes
U
ساییده شدن
manrope
U
دستگیر طنابی
to wear off
U
ساییده شدن
ratlin
U
پله طنابی
the stone was worn
U
سنگ ساییده
eroded
U
ساییده شدن
ropy
U
طنابی شکل
to wear away
U
ساییده شدن
wear away
U
ساییده شدن
erode
U
ساییده شدن
eroding
U
ساییده شدن
jacob's ladder
U
پله طنابی
fraying
U
چیز ساییده شده
boulder
U
سنگ ساییده شده
to wear down
U
ساییده شدن خواباندن
water worn
U
ساییده شده ازاب
ratline
U
نردبان طنابی کشتی
boulders
U
سنگ ساییده شده
the strain on a rope
U
فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
whole wheat
U
ساخته شده از گندم ساییده
wave off
U
به زمین ساییده شدن هواپیما
to follow up the scent
U
بچیزی پی بردن
to fool with anything
U
بچیزی ور رفتن
to fall across anything
U
بچیزی برخوردن
to run the hazard
U
بچیزی تن دردادن
to hang on to anything
U
بچیزی چسبیدن
get wind of something
U
پی بچیزی بردن
tolaugh.atany thing
U
بچیزی خندیدن
hang on to something
U
بچیزی چسبیدن
to take a pride in any thing
U
بچیزی بالیدن
to take a pride in any thing
U
بچیزی فخرکردن
in right of his wife
U
بواسطه
because of
U
بواسطه
by
U
از بواسطه
frae
U
بواسطه
by of
U
بواسطه
for
U
بواسطه
in d.of
U
بواسطه
through
U
بواسطه
they fought with courage
U
از =بواسطه
from
U
بواسطه
on account of
U
بواسطه
tightropes
U
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
buntline
U
طنابی که بپای بادبان بسته میشود
tightrope
U
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
hawser bend
U
گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
headfast
U
طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
high line
U
پل طنابی نقل مکان بین ناوها
allergies
U
حساسیت نسبت بچیزی
to lay stress on something
U
بچیزی اهمیت دادن
allergy
U
حساسیت نسبت بچیزی
to havealiking for anything
U
میل بچیزی داشتن
to wish for something
U
میل بچیزی داشتن
inclination for any thing
U
تمایل یا میل بچیزی
rigid adherence to a thing
U
سفت چسبیدن بچیزی
the ship was snagged
U
کشتی بچیزی خورد
out of
U
در خارج بواسطه
out-of-
U
در خارج بواسطه
for the sake of money
U
بواسطه پول
it is because
U
بواسطه انست که
thru
U
بخاطر بواسطه
through
U
بواسطه سرتاسر
buddy line
U
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
paracelling
U
کرباس قیراندود که مانند نوار به طنابی بپیچند
prenotion
U
احساس قبلی نسبت بچیزی
to hang on to anything
U
بچیزی خوب گوش دادن
to have a thing at heart
U
بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to have views upon somthing
U
چشم یاطمع بچیزی داشتن
ipso facto
U
بواسطه خود عمل
ipso jure
U
بواسطه خود قانون
photobiotic
U
زنده بواسطه نور
chemotherapy
U
درمان بواسطه موادشیمیایی
rue raddy
U
تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
to be ill towardsany thing
U
روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to play with something
U
چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
snow bound
U
بازمانده از زفتن بواسطه برف
ipso facto
U
بواسطه ماهیت خود فعل
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
emprosthotonos
U
پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
to set one's mind on anything
U
ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
to play a good knife and fork
U
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag
U
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
ness on his part
U
این بیشتر بواسطه کمرویی است
to strain under a load
U
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
taeniasis
U
بدی مزاج بواسطه کرم کدو
the veaael was neaped
U
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
gantline
U
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
object glass
U
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
men of light and leading
U
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
weather bound
U
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish
U
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
lobes
U
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe
U
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
char
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
charring
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
chars
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
trip
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles
U
غلت خوردن معلق خوردن
trips
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble
U
غلت خوردن معلق خوردن
tumbled
U
غلت خوردن معلق خوردن
dig in
<idiom>
U
شروع به خوردن کردن
dye
U
رنگ کردن یا خوردن
dyes
U
رنگ کردن یا خوردن
grog
U
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
moves
U
حرکت کردن تکان خوردن
begrudge
U
غبطه خوردن مضایقه کردن
begrudged
U
غبطه خوردن مضایقه کردن
moved
U
حرکت کردن تکان خوردن
to sustain a shock
U
ضربت خوردن وپایداری کردن
soaks
U
خیس خوردن رسوخ کردن
upstarts
U
یکه خوردن روشن کردن
upstart
U
یکه خوردن روشن کردن
soak
U
خیس خوردن رسوخ کردن
begrudges
U
غبطه خوردن مضایقه کردن
gutting
U
غارت کردن حریصانه خوردن
stumble
U
سکندری خوردن سهو کردن
guts
U
غارت کردن حریصانه خوردن
move
U
حرکت کردن تکان خوردن
to i. on something
U
به چیزی خوردن یا تصادف کردن
gut
U
غارت کردن حریصانه خوردن
stumbling
U
سکندری خوردن سهو کردن
to abstain from meat
U
ازگوشت خوردن خوداری کردن
stumbles
U
سکندری خوردن سهو کردن
begrudging
U
غبطه خوردن مضایقه کردن
stumbled
U
سکندری خوردن سهو کردن
avows
U
قسم خوردن وقف کردن
avowing
U
قسم خوردن وقف کردن
avow
U
قسم خوردن وقف کردن
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
scuffed
U
بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuff
U
بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffing
U
بامشت حمله کردن مشت خوردن
to work by candle light
U
شب کاری کردن دود چراغ خوردن
surging
U
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
off the wagon
<idiom>
U
دوباره شروع به خوردن الکل کردن
scuffs
U
بامشت حمله کردن مشت خوردن
to bump
[into]
U
برخورد کردن
[بهم خوردن ]
[با کسی یا چیزی]
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
To take away someones living .
U
کسی را از نان خوردن انداختن ( نانش را آجر کردن )
presentiment
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
washed out
U
از کارافتاده شسته شده و ساییده شده
washed-out
U
از کارافتاده شسته شده و ساییده شده
failed
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to drink wine
U
می خوردن شراب خوردن
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
clattering
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatters
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatter
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
click
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicked
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
swears
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swear
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
To swear . To take the oath .
U
قسم خوردن ( قسم یاد کردن )
to take an oath
U
قسم خوردن قسم یاد کردن
pulverized lime
U
اهک ساییده شده اهک گرد شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com