Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
morgue
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
morgues
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bailment
U
امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
bead roll
U
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
entity
U
هویت
personalities
U
هویت
personality
U
هویت
identities
U
هویت
entities
U
هویت
individuality
U
هویت
indentity
U
هویت
identity
U
هویت
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
earmarks
U
نشان هویت
earmark
U
نشان هویت
impersonation
U
جعل هویت
organizational identity
U
هویت سازمانی
identity control
U
بررسی هویت
point indentification
U
هویت نقطهای
personal identity
U
هویت شخصی
identity check
U
بررسی هویت
identification
U
تعیین هویت
gender identity
U
هویت جنسی
indentification
U
تعیین هویت
identity paper
U
اسناد هویت
identity crisis
U
بحران هویت
identification
U
احراز هویت
identification
U
تشخیص هویت
identification tag
U
پلاک هویت
file identification
U
هویت پرونده
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
to uncover somebody
[as somebody]
U
لو رفتن هویت کسی
to expose somebody
U
لو رفتن هویت کسی
identifier
U
معین کننده هویت
impersonating
U
جعل هویت کردن
identification problem
U
مسئله تعیین هویت
identification of supplies
U
تشخیص هویت کالا
impersonate
U
جعل هویت کردن
impersonated
U
جعل هویت کردن
identifies
U
تعیین هویت کردن
identify
U
تعیین هویت کردن
identifying
U
تعیین هویت کردن
impersonates
U
جعل هویت کردن
identified
U
تعیین هویت کردن
depersonalization
U
توجه نکردن به هویت فردی
identified
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifies
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identify
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
signalment
U
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
He has been exposed as a traitor.
U
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
deposits
U
امانت
parcel
U
امانت
trusts
U
امانت
trusted
U
امانت
integrity
U
امانت
trusteedhip
U
امانت
trustworthiness
U
امانت
trust
U
امانت
trusteeship
U
امانت
safekeeping
U
امانت
deposit
U
امانت
fideism
U
امانت
given in trust
U
به امانت
custody
U
امانت
parcels
U
امانت
agentship
U
امانت
honesty
U
امانت
receivership
U
امانت دادگاه
under trustee
U
تحت امانت
receivership
U
مقام امانت
depositor
U
امانت گذار
malversation
U
خیانت در امانت
depositary
U
امانت دار
consignee
U
گیرنده امانت
have custody of
U
امانت نگهداشتن
trustee
U
امانت دار
trustees
U
امانت دار
checkout
U
به امانت گرفتن
bailee
U
امانت گیر
checkouts
U
به امانت گرفتن
abuse of confidence
U
خیانت در امانت
depository
U
امانت دار
bailee
U
امانت دار
barratry
U
خیانت در امانت
parcels
U
امانت پستی
bestow
U
امانت گذاردن
bestowed
U
امانت گذاردن
bestowing
U
امانت گذاردن
bestows
U
امانت گذاردن
bailor
U
امانت گذار
breach of trust
U
خیانت در امانت
depositing
U
به امانت گذاشتن
bailer
U
امانت گذار
consignments
U
امانت فرستادن
consignments
U
امانت فروش
trusteeship
U
امانت داری
consigning
U
امانت گذاردن
trusteedhip
U
امانت داری
consignment
U
امانت فرستادن
to keep in d.
U
امانت گذاشتن
consignment
U
امانت فروش
bailment
U
امانت گیری
consigned
U
امانت گذاردن
award
U
امانت گذاردن
awarded
U
امانت گذاردن
trusted
U
امانت ودیعه
trusted
U
امانت گذاشتن
consigns
U
امانت گذاردن
trusts
U
امانت ودیعه
consign
U
امانت گذاردن
awarding
U
امانت گذاردن
dishonest
U
فاقد امانت
awards
U
امانت گذاردن
parcel
U
امانت پستی
dishonesty
U
عدم امانت
trust
U
امانت گذاشتن
trust
U
امانت ودیعه
trusts
U
امانت گذاشتن
parcel
U
بسته یا امانت پستی
deed of trust
U
سند تودیع امانت
keeps
U
حفافت امانت داری
consignment
U
کالای امانت فروش
consignments
U
کالای امانت فروش
parcels
U
بسته یا امانت پستی
keep
U
حفافت امانت داری
bailment
U
امانت داری سمساری
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
deposit with someone
U
نزد کسی امانت گذاردن
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
truster
U
باور کننده امانت گذار
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
ossuary
U
محل امانت گذاری استخوان مرده
keep in trust
U
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
checkroom
U
اطاق امانت گذاری بار وچمدان وپالتو
safe deposit
U
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
It's not new.
نو نیست.
temporary storage
U
می نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
he takes no notice of it
U
نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
isn't
U
نیست
auxiliary
U
نیست
auxiliaries
U
نیست
storage
U
می نیست
secondary
U
نیست
aint
U
نیست
it is well enough
U
بد نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
it needs not
U
لازم نیست
it's only me
U
کسی نیست
needn't
U
لازم نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
niet le fait
U
کار او نیست
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
ought not
U
شایسته نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
inextinct
U
نیست نشده
he has nothing in him
U
کسی نیست
he is not in it
U
داخل نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
if you please
U
اگرزحمت نیست
he is not willing to go
U
نیست برود
he is out of his senses
U
بهوش نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
no object
U
چیزی نیست
no matter
U
چیزی نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
dont mention it
U
چیزی نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
nihilism
U
نیست انگاری
that is not it
U
این نیست
no sweat
<idiom>
U
مشکلی نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
U
هیچیت نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
no wonder
<idiom>
U
تعجبی نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com