English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (607 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
insculp U جایگیر کردن
inducing U تلقین کردن
insufflate U تلقین کردن
indoctrinate U تلقین کردن
induces U تلقین کردن
induced U تلقین کردن
indoctrinated U تلقین کردن
suggests U تلقین کردن
induce U تلقین کردن
suggest U تلقین کردن
suggested U تلقین کردن
insinuate U تلقین کردن
insinuated U تلقین کردن
insinuates U تلقین کردن
indoctrinating U تلقین کردن
suggesting U تلقین کردن
indoctrinates U تلقین کردن
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
induce U تحریک کردن تلقین کردن
induced U تحریک کردن تلقین کردن
induces U تحریک کردن تلقین کردن
inducing U تحریک کردن تلقین کردن
surrogates U عوض جایگیر
inculcation U جایگیر سازی
surrogate U عوض جایگیر
indwell U جایگیر شدن
graved U نشاندن جایگیر
expletive U جایگیر تکمیل کننده
expletives U جایگیر تکمیل کننده
expletory U جایگیر تکمیل کننده
suggestion U تلقین
promptings U تلقین
prompting U تلقین
suggestions U تلقین
inculcation U تلقین
dictations U تلقین
dictation U تلقین
suggestibility U تلقین پذیری
self hypnosis U تلقین به نفس
indirect suggestion U تلقین غیرمستقیم
prestige suggestion U تلقین اعتباری
indoctrination U تلقین فکری
verbal suggestion U تلقین کلامی
inculcator U تلقین کننده
countersuggestion U تلقین مخالف
doughface U تلقین پذیر
insti U تلقین تدریجی
autosuggestion U تلقین به خود
autosuggestion U تلقین بنفس
posthypnotic suggestion U تلقین پس هیپنوتیسمی
instilment U ریزش و تلقین تدریجی
empathy U انتقال فکر تلقین
abreact U تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
brainwashing U تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
brainwashed U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
getting U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
retard U کند ساختن معوق کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
franked U باطل کردن مصون ساختن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
franker U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com