English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2290 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
partial substitution U جانشینی کامل برای دو کالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
u U جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
final goods U کالا برای مصرف نهائی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
price line pricing U قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
pallet U سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
up and running U اماده برای عملیات کامل
report generator U برای تامین گزارش کامل
recevied for shipment bill of exchange U بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
integers U اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
models U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modeled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
integer U اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
program U مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
programs U مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
reserve buoyancy U جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
circularization U تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
notification message U پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
solid U چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solids U چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
bcd U جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
replacement U جانشینی
substitution U جانشینی
succession U جانشینی
successions U جانشینی
vicarious U جانشینی
replacements U جانشینی
vicegerency U جانشینی
locum tenecy U جانشینی
subrogation U جانشینی
vicariousness U جانشینی
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
succession U ردیف جانشینی
substitution U تعویض جانشینی
substitute material U مواد جانشینی
substitutionary U تعویض جانشینی
subsitute U جانشینی کالاها
standby time U زمان جانشینی
standby equipment U تجهیزات جانشینی
subsittution effect U اثر جانشینی
successions U ردیف جانشینی
replacement capital U سرمایه جانشینی
expromission U جانشینی بدهکار
substitution effect U اثر جانشینی
paradigmatic axis U محور جانشینی
partial substitution U جانشینی مصرف
displacement reaction U واکنش جانشینی
elasticity of substitution U کشش جانشینی
potential substitution U جانشینی بالقوه
complete substitution U جانشینی کالاها
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
supersession U جانشینی لغو شدگی
marginal rate of substitution U نرخ نهائی جانشینی
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
who claims the succession ? U چه کسی ادعای جانشینی
alias U نام جانشینی که به فایل
aliases U نام جانشینی که به فایل
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
displacement titration U تیتر کردن جانشینی
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
stuffs U کالا
article U کالا
traffick U کالا
materials U کالا
matters U کالا
stuffed U کالا
object of sale U کالا
traffics U کالا
ware U کالا
wares U کالا
goods U کالا
material U کالا
trafficking U کالا
traffic U کالا
trafficked U کالا
good U کالا
mercery U کالا
articles U کالا
merchandise U کالا
cargo U کالا
cargoes U کالا
commodity U کالا
produced U کالا
commodities U کالا
chattel U کالا
produce U کالا
stuff U کالا
mattering U کالا
mattered U کالا
matter U کالا
products U کالا
product U کالا
produces U کالا
traffics U مبادله کالا
copper alloy U همبسته کالا
warehouses U انبار کالا
exclusion principle U کالا نیستندشد
on receipt of the goods U برسیدن کالا
inventory U موجودی کالا
warehouse U انبار کالا
inventory U صورت کالا
stock room U انبار کالا
acceptance of goods U پذیرفتن کالا
sampled U نمونه کالا
showroom U نمایشگاه کالا
showrooms U نمایشگاه کالا
sample U نمونه کالا
order for goods U سفارش کالا
stock requisition U درخواست کالا
on receipt of the goods U بوصول کالا
traffic U مبادله کالا
stowage U انبار کالا
commodity code U رمز کالا
trafficked U مبادله کالا
lien on goods U حق حبس کالا
storeroom U انبار کالا
trafficking U مبادله کالا
interchange U مبادله کالا
fairs U نمایشگاه کالا
glut U فراوانی کالا
commodity catalogue U کاتالوگ کالا
commodities U کالا جنس
commodity code U شماره کالا
commodity code U علامت کالا
commodity exchange U مبادله کالا
commodity exchange U بورس کالا
commodity flow U جریان کالا
commodity market U بازار کالا
commodities exchange U بورس کالا
fairest U نمایشگاه کالا
holds U انبار کالا
bartering U دادوستد کالا
barters U دادوستد کالا
collection of goods U دریافت کالا
commodity agreement U موافقتنامه کالا
commodity broker U دلال کالا
bartered U دادوستد کالا
commodity broker U واسطه کالا
gluts U وفور کالا
fair U نمایشگاه کالا
gluts U فراوانی کالا
glut U وفور کالا
fairer U نمایشگاه کالا
hold U انبار کالا
interchanged U مبادله کالا
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com