Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crystalin solid
U
جامد متبلور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crystallized
U
متبلور
crystalline
U
متبلور
crystallize
U
متبلور شدن
crystallize
U
متبلور کردن
crystalized intelligence
U
هوش متبلور
crystallising
U
متبلور شدن
crystallising
U
متبلور کردن
crystallization
U
متبلور شدن
crystallises
U
متبلور شدن
crystallises
U
متبلور کردن
crystallised
U
متبلور شدن
crystallised
U
متبلور کردن
crystallizes
U
متبلور کردن
crystallizes
U
متبلور شدن
amorphous
U
غیر متبلور
semicrystalline
U
نیمه متبلور
crystallizing
U
متبلور کردن
crystallizing
U
متبلور شدن
nonehydroscopic powder
U
خرج غیر متبلور
crystalization dish
U
فرف متبلور شدن
hyroquinone
U
ترکیب متبلور سفیدبفرمول 2
hexachlorophene
U
ماده متبلور باکتری کش
flavanone
U
ماده کتونی متبلور وبیرنگ
sugars
U
شیرین کردن متبلور شدن
willemite
U
سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
sugar
U
شیرین کردن متبلور شدن
xylose
U
قند متبلور وغیر قابل تخمیر
illiquid
U
جامد
heavyset
U
جامد
inorganic
U
جامد
robust
U
جامد یا
massy
U
جامد
solids
U
جامد
solid
U
جامد
rigid
U
جامد
exanimate
U
جامد
robustly
U
جامد یا
concretion
U
جامد شدن
thickened fuel
U
سوخت جامد
solid state
U
حالت جامد
monohydrate
U
جامد تک ابه
monoatomic solid
U
جامد تک اتمی
paraffin wax
U
پارافین جامد
semisolid
U
نیمه جامد
soild solution
U
محلول جامد
solid solution
U
محلول جامد
sediment discharge
U
بده جامد
soild state
U
حالت جامد
solid propellant
U
سوخت جامد
discharge of solids
U
بده جامد
solidification
U
تبدیل به جامد
solidifies
U
جامد کردن
solidifying
U
جامد کردن
insensitivity
U
جامد کساد
solidified
U
جامد کردن
solid fuel
U
سوخت جامد
solidly
U
بطور جامد
insensitive
U
جامد کساد
solidify
U
جامد کردن
solidifying
U
جامد کردن یا شدن
gas solid chromatography
U
کروماتوگرافی گاز- جامد
solidify
U
جامد کردن یا شدن
solidifies
U
جامد کردن یا شدن
exploded view
U
شرحی از یک ساختمان جامد
solidified
U
جامد کردن یا شدن
soild state electrode
U
الکترود حالت جامد
precipitate electrode
U
الکترود حالت جامد
adamant
U
جسم جامد و سخت
solids
U
ماده جامد سفت
solid
U
ماده جامد سفت
substitutional solid solution
U
محلول جامد جانشینی
solids press down
U
اجسام جامد سوی
concretely
U
بطور محکم یا جامد
solid support
U
تکیه گاه جامد
adamantly
U
جسم جامد و سخت
solid state physics
U
فیزیک حالت جامد
solid state diffusion
U
پخش حالت جامد
solid state cartridge
U
کارتریج حالت جامد
solid state circuitry
U
مدارات حالت جامد
solid state component
U
مولفهء حالت جامد
solid state device
U
دستگاه حالت جامد
solid looking
U
دارای قیافه جامد وبیروح
three-dimensional
U
و بنابراین به نظر جامد می آید
solid-state laser
U
لیزر حالت جامد
[فیزیک]
restrictor
U
لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
hardens
U
تبدیل به جسم جامد کردن
harden
U
تبدیل به جسم جامد کردن
pentahedron
U
جسم جامد پنج وجهی
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
stereography
U
فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
wham
U
صدای بهم خوردن اجسام جامد
coanda effect
U
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
adsorption
U
انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
hall effect
U
یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
cure time
U
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
terriers
U
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
aerosol
U
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols
U
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
terrier
U
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
volumetric loading/density
U
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
cartridges
U
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge
U
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
restricted propellant
U
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
boost rocket
U
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
wire frame model
U
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
chemisorption
U
پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
regression rate
U
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
crystallises
U
متبلور کردن متشکل کردن
crystallised
U
متبلور کردن متشکل کردن
crystallising
U
متبلور کردن متشکل کردن
crystallize
U
متبلور کردن متشکل کردن
crystalize
U
متبلور کردن متشکل کردن
crystallizing
U
متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes
U
متبلور کردن متشکل کردن
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
migration
U
حرکت در سطح مولکولی از یک جسم جامد به جسم جامددیگر
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
brinell hardness
U
سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
phototransistor
U
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com