English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ebullioscopy constant U ثابت غلیان نمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
spectroscopic binary U دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
seething U غلیان
narghile U غلیان
boils U غلیان
boiled U غلیان
boil U غلیان
seethes U غلیان
seethed U غلیان
seethe U غلیان
ebullition U غلیان
hubble bubble U غلیان
boiling U غلیان
kalian or lioun U غلیان
over boiling U فوق غلیان
spouts U غلیان پرش
spouting U غلیان پرش
boiling points U نقطه غلیان
boiling point U نقطه غلیان
ebulliometry U غلیان سنجی
spout U غلیان پرش
spouted U غلیان پرش
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
seediness U بد نمایی
modals U نمایی
male protest U نر نمایی
aberration U کج نمایی
shabbiness U نخ نمایی
modal U نمایی
exponential U نمایی
unimodal U یک نمایی
effeminacy U زن نمایی
bimodal U دو نمایی
squalidness U بد نمایی
squalidity U بد نمایی
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
magnifications U درشت نمایی
exponential function U تابع نمایی
exponential rate U اهنگ نمایی
magnification U بزرگ نمایی
foreshortening U کوته نمایی
magnification U درشت نمایی
grandiosity U بزرگ نمایی
holographic image U نمایی از شی سه بعدی
exponential rate U نرخ نمایی
likelihood U درست نمایی
illusionism U عمق نمایی
magnifications U بزرگ نمایی
grinned U دندان نمایی
exhibitionism U عورت نمایی
characterization U منش نمایی
data display U داده نمایی
death feigning U مرده نمایی
playing dead U مرده نمایی
grins U دندان نمایی
transparencies U پشت نمایی
dichroism U دو رنگ نمایی
grinning U دندان نمایی
transparency U پشت نمایی
ostentation U خود نمایی
grin U دندان نمایی
exponent bias U پیشقدر نمایی
exponential curve U منحنی نمایی
exponential distribution U توزیع نمایی
boldfacing U درشت نمایی
illusionism U سه بعد نمایی
tokenism U نمونه نمایی
transparence U پشت نمایی
pearliness U مروارید نمایی
pretentiousness U خود نمایی
prewetting U پیش تر نمایی
sightliness U خوش نمایی
puppydom U خود نمایی
puppyhood U خود نمایی
showiness U خود نمایی
saber rattling U قدرت نمایی
stereoscopics U برجسته نمایی
sanctimony U مقدس نمایی
sanctimoniousness U مقدس نمایی
sanctified airs U مقدس نمایی
verisimilitude U راست نمایی
spectroscopy U طیف نمایی
pleading U برهان نمایی
slow motion U کند نمایی
flare U خود نمایی
notoriety U انگشت نمایی
flares U خود نمایی
transparecy U پشت نمایی
maculation U ملوث نمایی
spectroscopy U بیناب نمایی
masculine protest U نرینه نمایی
master stroke U هنر نمایی
characterising U منش نمایی کردن
characterises U منش نمایی کردن
characterized U منش نمایی کردن
to cut a dash U خود نمایی کردن
masterstroke U هنر نمایی شاهکار
characterised U منش نمایی کردن
circular dischroism U دو رنگ نمایی دورانی
parades U خود نمایی کردن
lateral magnifying power U درشت نمایی جانبی
likelihood ratio U بهر درست نمایی
magnification factor U عامل درشت نمایی
woolliness U پشم نمایی پرپشمی
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
masterstrokes U هنر نمایی شاهکار
to prank out oneself U خود نمایی کردن
prink U خود نمایی کردن
paraded U خود نمایی کردن
direction indicator U دستگاه جهت نمایی
parade U خود نمایی کردن
characterize U منش نمایی کردن
characterizes U منش نمایی کردن
characterizing U منش نمایی کردن
parading U خود نمایی کردن
magnifications U بزرگ سازی درشت نمایی
magnification U بزرگ سازی درشت نمایی
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
perspective U عمق نمایی چشم انداز
perspectives U عمق نمایی چشم انداز
panchromatic emulsion U امولسیون تمام رنگ نمایی
powered U درشت نمایی قدرت دوربین
power U درشت نمایی قدرت دوربین
powering U درشت نمایی قدرت دوربین
floating point calculation U محاسبات اعداد نمایی یا علمی
powers U درشت نمایی قدرت دوربین
standing U ثابت دستورالعمل ثابت
pedantic U وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
resolution U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
sandbar U جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
hypsographic map U نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
animation U ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
animations U ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
hypsometric diagram U طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
cheneau U [ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]
undeviating <adj.> U ثابت
fixing U ثابت
resolute U ثابت
sustain U ثابت
sustained U ثابت
sustains U ثابت
unswerving <adj.> U ثابت
thetical U ثابت
thetic U ثابت
constant U ثابت
incommutable U ثابت
fixed bridge U پل ثابت
settled U ثابت
fiducial U ثابت
disputeless U ثابت
steadied U ثابت
changeless U ثابت
inalterable U ثابت
fix U ثابت
leger or ledger U ثابت
constants U ثابت
fixes U ثابت
rugged U ثابت
permanent U ثابت
firmer U ثابت
stables U ثابت
steadying U ثابت
specific U ثابت
firm U ثابت
steadies U ثابت
steadiest U ثابت
steady U ثابت
solids U ثابت
patting U ثابت
patted U ثابت
fixed U ثابت
immovable U ثابت
loyal U ثابت
specifics U ثابت
invariable U ثابت
established U ثابت
static U ثابت
pats U ثابت
pegged U ثابت
steadier U ثابت تر
stable U ثابت
firms U ثابت
pat U ثابت
firmest U ثابت
hard and fast U ثابت
true U ثابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com