Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prosecution team
U
تیم دادرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
trial
U
دادرسی
trials
U
دادرسی
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
litigation
U
دادرسی
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
judgement
U
دادرسی فتوی
judgement
U
دادرسی داوری
judgements
U
دادرسی فتوی
judgements
U
دادرسی داوری
judgments
U
دادرسی فتوی
judgments
U
دادرسی داوری
judge
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judges
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judging
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
hearing
U
استماع دادرسی
hearing
U
دادرسی
hearings
U
استماع دادرسی
hearings
U
دادرسی
costs
U
هزینه دادرسی
costs
U
خسارت دادرسی
procedure
U
ایین دادرسی
legal aid
U
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
venue
U
محل دادرسی
venues
U
محل دادرسی
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
civil litigation
U
دادرسی مدنی
civil procedure
U
ایین دادرسی مدنی
civil procedure code
U
قانون ایین دادرسی مدنی
code of procedure
U
قانون ایین دادرسی
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
criminal proceedings
U
دادرسی جزائی
criminal proceedure code
U
قانون ایین دادرسی کیفری
ex parte trial
U
دادرسی غیابی
hearing incamera
U
دادرسی غیر علنی
in camera proceedings
U
دادرسی غیر علنی
inquisitorial procedure
U
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
judgment
U
داوری دادرسی
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
justiceship
U
دادرسی
justiciable
U
قابل دادرسی
justicing
U
دادرسی
law of civil procedure
U
ائین دادرسی مدنی
law of criminal procedure
U
ائین دادرسی کیفری
law of procedure
U
قانون ائین دادرسی
legal procedure
U
دادرسی
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
lyuch law
U
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
military justice
U
دادرسی نظامی
mistrial
U
دادرسی پوچ وبی نتیجه
new trial
U
اعاده دادرسی
oyer
U
تقاضای استماع یا دادرسی
oyez
U
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
principle of civil litigation
U
ایین دادرسی مدنی
principle of criminal procedure
U
ایین دادرسی کیفری
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
public trial
U
دادرسی علنی
purgation
U
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
re hearing
U
اعاده دادرسی
re trial
U
اعاده دادرسی
refresher
U
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
security for cost
U
تامین هزینه دادرسی
speedy trial
U
دادرسی فوری
stay of proceedings
U
توقیف دادرسی
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
summery proceedings
U
دادرسی اختصاری
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
to hear a case
U
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
trial in presence of the parties
U
دادرسی حضوری
wager of battle
U
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
with costs
U
با هزینه دادرسی
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
to delay the proceedings
U
به تأخیر انداختن دادرسی
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com