English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
shots U اصابت کرده
shot U اصابت کرده
i beam or i beam U تیری که به شکل ) باشد
i girder U تیری که بشکل ) باشد
cantilever beam U تیری که یک طرف ان گیردار باشد
winning post U تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
poppet head U طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
sagittary U تیری
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
croppy U کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
springer U قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
advanced pawn U پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
piling U پایههای تیری
A shot in the dark U تیری درتاریکی
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
votaress U زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
white elephants U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
knickers U شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
beam anchor U تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
spinnaker pole U تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
no matter how he has done it U هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
The victim had done nothing to incite the attackers. U شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین [مجرمین] را تحریک کرده باشد.
gamy U دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
gamey U دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
kago U تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
access U اصابت
hit U اصابت
hitting U اصابت
accessing U اصابت
hits U اصابت
accessed U اصابت
accesses U اصابت
impingement U اصابت
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
line of impact U خط اصابت گلوله
hitting U اصابت گلوله
thunderstroke U اصابت صاعقه
hits U اصابت موفقیت
hits U اصابت گلوله
hit ratio U نسبت اصابت
hitting U اصابت موفقیت
hit U اصابت موفقیت
hit U اصابت گلوله
point of impact U نقطه اصابت
impact area U محل اصابت
impact point U نقطه اصابت
surface of impact U سطح اصابت
impact U اصابت گلوله
direct hit U اصابت مستقیم
impact pressure U فشار اصابت
impacts U اصابت گلوله
onset U هجوم اصابت
direct hits U اصابت مستقیم
strike U اصابت اعتصاب کردن
impact U اصابت اثر شدید
impact area U منطقه اصابت گلوله ها
center of impact registration U ثبت مرکز اصابت
impact point U محل اصابت گلوله
strikes U اصابت اعتصاب کردن
impact registration U ثبت مرکز اصابت
point of impact U محل اصابت گلوله
impacts U اصابت اثر شدید
angle of incidence U زاویه اصابت گلوله
beatten zone U منطقه مورد اصابت
bursts U محل اصابت گلوله
biting angle U کوچکترین زاویه اصابت
effective pattern U منطقه اصابت موثر
burst U محل اصابت گلوله
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
pattern U نقشه طرح اصابت گلوله ها
patterns U نقشه طرح اصابت گلوله ها
hits U اصابت کردن به هدف زدن
the lot fell upon me U قرعه بنام من اصابت کرد
hitting U اصابت کردن به هدف زدن
hit U اصابت کردن به هدف زدن
vertical probable error U خطای اصابت قائم گلوله
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
impact U با شدت اصابت کردن ضربت
impact pressure U نیروی اصابت فشار ترکش
impacts U با شدت اصابت کردن ضربت
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
direct hit U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
impact registration U ثبت تیر بروش مرکز اصابت
direct hits U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
absolute deviation U انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
surface of impact U سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
bomb impact plot U بردن محل اصابت بمب روی نقشه
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
fluke U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flukes U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
puffed <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
gelid U یخ کرده
souffle U پف کرده
bouffant U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
souffles U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
puff pastry U پف کرده
infusions U دم کرده
infusion U دم کرده
bloat U پف کرده
soufflTs U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
unconscious U غش کرده
beastby U کرده
unconsciously U غش کرده
off the trail U پی گم کرده
puffy <adj.> U پف کرده
ghee U کره اب کرده
clarified U صاف کرده
pulled U خشک کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
fucate U رنگ کرده
it is very easily done U کرده میشود
beheld U مشاهده کرده
in flower U شکوفه کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com