English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tee U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
bolt upright U بطورعمودی
bolts U : راست بطورعمودی
bolting U : راست بطورعمودی
bolted U : راست بطورعمودی
bolt U : راست بطورعمودی
prepositive U درجلو گذارده شده سرکلمهای
he is rightly named U بمناسبت یادرست اورانام گذارده اند
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
tryworks U کوره اجری دارای سه پایه کار گذارده شده در ان
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
macron U علامت "-" که بالای حروف صدادار گذارده میشود تاصدای ان بلندتر شود
sagittary U تیری
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
A shot in the dark U تیری درتاریکی
piling U پایههای تیری
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
i girder U تیری که بشکل ) باشد
i beam or i beam U تیری که به شکل ) باشد
cantilever beam U تیری که یک طرف ان گیردار باشد
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
beam anchor U تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
spinnaker pole U تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
kago U تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
winning post U تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
poppet head U طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
imprison U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
hold on U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
save U نگهداشتن
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
chin U زیرچانه نگهداشتن
chins U زیرچانه نگهداشتن
secure U محکم نگهداشتن
secures U محکم نگهداشتن
snubbed U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
snubs U نگهداشتن طناب
have custody of U امانت نگهداشتن
snub U نگهداشتن طناب
fid U بامیله نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
sabbattize U سبت نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
locks U محکم نگهداشتن
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
tong U باانبر نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
lock U محکم نگهداشتن
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
restrains U نگهداشتن مهار کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
locked up U زیر قفل نگهداشتن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
floated U روی اب نگهداشتن شناور
float U روی اب نگهداشتن شناور
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge U تحت کشش نگهداشتن
restraining U نگهداشتن مهار کردن
surges U تحت کشش نگهداشتن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
surged U تحت کشش نگهداشتن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
stall feed U در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> U با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stayed U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
carry light U نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
screened U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
nothing to the right U دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
lies U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
screening, screenings U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
battens U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
lied U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
watch guard U زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
lie U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
batten U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
beechive spring U فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
port U روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
stockade U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
save face <idiom> U خرید آبرو ،نگهداشتن آبرو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com