English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
firing position U موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
rifle clasp U نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
firing range U برد تیراندازی مسافت تیراندازی
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
thing U اشیاء
sportive U تفریحی
what a lark U چه تفریحی
social U تفریحی
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
valuable goods U اشیاء باارزش
consumer goods U اشیاء مصرفی
hidden objects U اشیاء پنهان
still life U نقش اشیاء
equipollent U اشیاء هم قوه
valuable goods U اشیاء بهادار
means objects U اشیاء وسیله
turnery U اشیاء تراشیدنی
prohibited goods U اشیاء ممنوع
cabin cruiser U قایق تفریحی
cabin cruisers U قایق تفریحی
dinghy U قایق تفریحی
amusement parks U پارک تفریحی
amusement park U پارک تفریحی
dinghies U قایق تفریحی
junkets U سفر تفریحی
junket U سفر تفریحی
sport fish U ماهیگیری تفریحی
sportful U تفریحی خوشگذران
resourc U کار تفریحی
harnessing U اشیاء تهیه کردن
harness U اشیاء تهیه کردن
sacrilege U سرقت اشیاء مقدسه
harnessed U اشیاء تهیه کردن
reliquary U جعبه اشیاء متبرکه
achate U اشیاء خریداری شده
reliquaries U جعبه اشیاء متبرکه
bric a brac U اشیاء کهنه وعتیقه
gew gaw U اشیاء قشنگ بی مصرف
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
sashay U راه پیمایی تفریحی
ski tourer U اسکی باز تفریحی
sports U تفریحی سرگرم کردن
sported U تفریحی سرگرم کردن
yachtsman U صاحب کشتی تفریحی
hobbyhorse U کار تفریحی سرگرمی
sport U تفریحی سرگرم کردن
keelboat U قایق تفریحی لنگردار
yachting U مسافرت با قایق تفریحی
hacking U اسب سواری تفریحی
day sailer U قایق بادبانی تفریحی
yachtsmen U صاحب کشتی تفریحی
microstructure U ساختمان میکروسکپی اشیاء یابافت ها
abandonee U صاحب اشیاء ترک شده
catchall U فرف یامخزن اشیاء گوناگون
donkey baseball U بیس بال تفریحی با الاغ
sported U نمایش تفریحی بازی کردن
to play for love U تفریحی یا عشقی بازی کردن
craftshop U کارگاه هنرهای دستی تفریحی
impresario U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
powerboat U قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
scow U وته پهن قایق تفریحی
powerboats U قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
sport U نمایش تفریحی بازی کردن
impresarios U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
sports U نمایش تفریحی بازی کردن
parachute spinnaker U بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
phantasmagorias U منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
phantasmagoria U منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
towards U بسوی
toward U بسوی
against U بسوی
into U بسوی
to U بسوی
at U بسوی
off U بسوی
day-trippers U کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper U کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
safe deposit U صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
scrimshaw U اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
doppler radar U رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
comparator U دستگاه اندازه گیری وسنجش وقیاس اشیاء
onward U بسوی جلو
landward U بسوی خشکی
landward U بسوی زمین
inpouring U بسوی درون
earthward U بسوی زمین
selenotropic U بسوی ماه
easterly U بسوی شرق
aport U بسوی بندر
off U عازم بسوی
seaward U بسوی دریا
eastbound U بسوی شرق
soiuth ward U بسوی جنوب
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
spaceward U بسوی فضا
east U بسوی خاوررفتن
skyward U بسوی اسمان
to put a bout U بسوی دیگرگرداندن
south wards U بسوی جنوب
sport U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sported U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
marina U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marinas U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dabbled U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabble U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbling U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
sports U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
false parallax U تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
micrometer caliper U پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
shootings U شوت بسوی دروازه
orientates U توجه بسوی خاور
base running U دویدن بسوی پایگاه
introvert U بسوی درون کشیدن
northwards U بسوی شمال شمالا
goal kick U شوت بسوی دروازه
aslant U بسوی سراشیب اریبی
northward U بسوی شمال شمالا
make for U پیش رفتن بسوی
drive to maturity U حرکت بسوی بلوغ
propulsion U فشار بسوی جلو
southwestward U بسوی جنوب غربی
introverts U بسوی درون کشیدن
wester U بسوی باختر رفتن
infalling U ریزش بسوی درون
southwestwards U بسوی جنوب غربی
orientate U توجه بسوی خاور
uptrend U تمایل بسوی بالا
orientating U توجه بسوی خاور
introrsal U رو کننده بسوی درون
introrse U رو کننده بسوی درون
earthbound U متوجه بسوی زمین
introversion U برگشت بسوی درون
shooting U شوت بسوی دروازه
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
hacked U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
package shows U نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
hack U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacks U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
periscope U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
flea markets U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
adductive U استشهادی بسوی محور کشنده
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
upsurge U بسوی بالا موج زدن
south U بسوی جنوب نیم روز
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
yaght club U باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
the odds are in our favour U احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
postward U بسوی محل شروع اسب دوانی
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
spasur U سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
transhumant U حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
To go cap in hand to someone. U دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
fetishes U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fetish U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
stroke writer U ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
tomorow morning . I wI'll leavew for london. U فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
sprites U اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
dog down U بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
archery U تیراندازی
shooting U تیراندازی
pops U تیراندازی
shootings U تیراندازی
pop U تیراندازی
musketry U تیراندازی
gunning U تیراندازی
popped U تیراندازی
gunnery U تیراندازی
spectrozonal photography U عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
firing table U جدول تیراندازی
the butts U میدان تیراندازی
verification fire U تیراندازی ازمایشی
handbow U کمان تیراندازی
horseback archery U تیراندازی سواره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com