Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fulcrum
U
تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
support
U
تکیه گاه پایه
bearing pile
U
تکیه گاه پایه کوب
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
U
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
U
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
relies
U
تکیه کردن
insists
U
تکیه کردن بر
reclines
U
تکیه کردن
insisting
U
تکیه کردن بر
insisted
U
تکیه کردن بر
insist
U
تکیه کردن بر
relying
U
تکیه کردن
rely
U
تکیه کردن
relied
U
تکیه کردن
leaned
U
تکیه کردن
to lean on a reed
U
تکیه بر اب کردن
to throw oneself on
U
تکیه کردن بر
reclined
U
تکیه کردن
lean
U
تکیه کردن
to base one self
U
تکیه کردن
leans
U
تکیه کردن
recline
U
تکیه کردن
accentuated
U
با تکیه تلفظ کردن
accentuates
U
با تکیه تلفظ کردن
accentuating
U
با تکیه تلفظ کردن
accentuate
U
با تکیه تلفظ کردن
accentuates
U
تکیه دادن تاکید کردن
accentuate
U
تکیه دادن تاکید کردن
to emphasize
U
تکیه کردن
[زبان شناسی]
accentuating
U
تکیه دادن تاکید کردن
accentuated
U
تکیه دادن تاکید کردن
support
U
تکیه گاه تصدیق کردن
hatch beam
U
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
U
عرض پایه پهنای پایه
coordinate
U
تعدیل کردن هم پایه
support
U
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
mount
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
bracket
U
احاطه کردن تیر پایه انتن
mounts
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
decimals
U
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal
U
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
gets
U
مجاب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
get
U
مجاب کردن ساختن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
base piece
U
پایه پایه استقرار
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark
U
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
illume
U
منور کردن روشن فکر ساختن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com