English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
processor U تکمیل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
supplement U تکمیل کننده اضافی
supplemented U تکمیل کننده اضافی
supplementing U تکمیل کننده اضافی
supplements U تکمیل کننده اضافی
expletive U جایگیر تکمیل کننده
expletives U جایگیر تکمیل کننده
consolidating station U ایستگاه تکمیل کننده بار
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
expletory U جایگیر تکمیل کننده
Other Matches
consummation U تکمیل
completion U تکمیل
complementarity U تکمیل
compietion U تکمیل
complete U تکمیل
completed U تکمیل
fulfilment U تکمیل
completing U تکمیل
supplementation U تکمیل
fulfillment U تکمیل
completes U تکمیل
entelechy U تکمیل
fulfill U تکمیل کردن
completes U تکمیل کردن
completing U تکمیل کردن
perfects U تکمیل کردن
perfecting U تکمیل کردن
supplementing U تکمیل کردن
perfected U تکمیل کردن
perfect U تکمیل کردن
supplemented U تکمیل کردن
completed U تکمیل کردن
supplied U تکمیل کردن
supplement U تکمیل کردن
full U تمام تکمیل
supplements U تکمیل کردن
supply U تکمیل کردن
full load U فرفیت تکمیل
make up U تکمیل کردن
fullest U تمام تکمیل
supplying U تکمیل کردن
complete U تکمیل کردن
fill up U تکمیل کردن
carry out U تکمیل کردن
implement U تکمیل کردن
put ineffect U تکمیل کردن
put into effect U تکمیل کردن
finishing U عملیات تکمیل
carry into effect U تکمیل کردن
make something happen U تکمیل کردن
completion date U تاریخ تکمیل
carry ineffect U تکمیل کردن
actualize U تکمیل کردن
put inpractice U تکمیل کردن
back up U تکمیل کردن
back-up U تکمیل کردن
finish U تکمیل کردن
finishes U تکمیل کردن
actualise [British] U تکمیل کردن
fulfils U تکمیل کردن
aucmented U تکمیل شده
fulfills U تکمیل کردن
fulfilling U تکمیل کردن
to eke out U تکمیل کردن
fulfilled U تکمیل کردن
to post up U تکمیل کردن
to top off U تکمیل کردن
fulfil U تکمیل کردن
fill out U تکمیل کردن
augment U تکمیل کردن
replete U تکمیل انباشته
in progress of completion U در دست تکمیل
augments U تکمیل کردن
round U تکمیل کردن
roundest U تکمیل کردن
augmenting U تکمیل کردن
augmented U تکمیل کردن
number completion test U ازمون تکمیل اعداد
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
consolidation of position U تکمیل ارایش مواضع
filler point U نقطه تکمیل ذخایر
picture completion test U ازمون تکمیل تصویر
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
supplement U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
filler point U نقطه تکمیل ذخیره انبار
supplied U تکمیل کردن موجودی ذخیره
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying U تکمیل کردن موجودی ذخیره
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
pavilion roof U شیروانی چهار کله تکمیل
to fill out U تکمیل کردن توسعه دادن
autocomplete U تکمیل شدن خودکار [کامپیوتر]
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
vapoware U نرم افزار در حال تکمیل
healy picture completion test U ازمون تکمیل تصاویر هیلی
concrete finishing machine U دستگاه عملیات تکمیل بتن
mature U واجب الادا تکمیل کردن
matures U واجب الادا تکمیل کردن
supplementing U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplements U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
supplemented U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer U یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
intermediate U مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
fosdic U دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
complements U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
implement U اجراء کردن تکمیل کردن
implementing U اجراء کردن تکمیل کردن
implemented U اجراء کردن تکمیل کردن
implements U اجراء کردن تکمیل کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com