Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
replete
U
تکمیل انباشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stodgy
U
انباشته
stockpile
U
انباشته
stockpiling
U
انباشته
acervate
U
انباشته
congeries
U
انباشته
stacks
U
انباشته
stack
U
انباشته
cumulate
U
انباشته
stockpiled
U
انباشته
stockpiles
U
انباشته
filled
U
انباشته
stored
U
انباشته
massed
U
انباشته
fullest
U
انباشته
full
U
انباشته
cumulative
U
انباشته
oodles
U
انباشته
full to repletion
U
انباشته
cramped
U
انباشته
tump
U
انباشته
oodlins
U
انباشته
stacked
U
انباشته
stockpiled
U
انباشته کردن
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
stockpile
U
انباشته کردن
accumulated
U
انباشته شده
stockpiling
U
انباشته کردن
stored program
U
برنامه انباشته
stock
U
انباشته انباره
accumulated error
U
خطای انباشته
stored program
U
بابرنامه انباشته
jackpot
U
جوایزرویهم انباشته
stocked
U
انباشته انباره
quarrying
U
توده انباشته
quarry
U
توده انباشته
jackpots
U
جوایزرویهم انباشته
quarries
U
توده انباشته
stockpiles
U
انباشته کردن
gabion
U
سبد انباشته ازسنگ
backlogs
U
کارناتمام یا انباشته پس افت
backlog
U
کارناتمام یا انباشته پس افت
rick
U
یونجه روی هم انباشته
stacked column graph
U
نمودار ستونی انباشته
stacked column chart
U
جدول ستونی انباشته
cumuli
U
ابر متراکم و روی هم انباشته
cumulus
U
ابر متراکم و روی هم انباشته
the desk is piled with books
U
میز از کتاب انباشته شده است
lumberyards
U
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyard
U
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
compietion
U
تکمیل
fulfillment
U
تکمیل
entelechy
U
تکمیل
complementarity
U
تکمیل
supplementation
U
تکمیل
completion
U
تکمیل
complete
U
تکمیل
completed
U
تکمیل
consummation
U
تکمیل
completes
U
تکمیل
completing
U
تکمیل
fulfilment
U
تکمیل
in progress of completion
U
در دست تکمیل
processor
U
تکمیل کننده
round
U
تکمیل کردن
completes
U
تکمیل کردن
completed
U
تکمیل کردن
full load
U
فرفیت تکمیل
fulfill
U
تکمیل کردن
back-up
U
تکمیل کردن
back up
U
تکمیل کردن
aucmented
U
تکمیل شده
fill out
U
تکمیل کردن
completion date
U
تاریخ تکمیل
finishing
U
عملیات تکمیل
completing
U
تکمیل کردن
fill up
U
تکمیل کردن
complete
U
تکمیل کردن
to top off
U
تکمیل کردن
carry ineffect
U
تکمیل کردن
carry out
U
تکمیل کردن
implement
U
تکمیل کردن
put ineffect
U
تکمیل کردن
put inpractice
U
تکمیل کردن
put into effect
U
تکمیل کردن
carry into effect
U
تکمیل کردن
make something happen
U
تکمیل کردن
actualize
U
تکمیل کردن
actualise
[British]
U
تکمیل کردن
supplying
U
تکمیل کردن
to eke out
U
تکمیل کردن
make up
U
تکمیل کردن
to post up
U
تکمیل کردن
supply
U
تکمیل کردن
supplements
U
تکمیل کردن
supplied
U
تکمیل کردن
roundest
U
تکمیل کردن
fulfil
U
تکمیل کردن
fulfilled
U
تکمیل کردن
perfects
U
تکمیل کردن
perfected
U
تکمیل کردن
fulfilling
U
تکمیل کردن
augmented
U
تکمیل کردن
perfecting
U
تکمیل کردن
fulfils
U
تکمیل کردن
finishes
U
تکمیل کردن
augment
U
تکمیل کردن
augmenting
U
تکمیل کردن
augments
U
تکمیل کردن
finish
U
تکمیل کردن
supplement
U
تکمیل کردن
fulfills
U
تکمیل کردن
supplemented
U
تکمیل کردن
perfect
U
تکمیل کردن
supplementing
U
تکمیل کردن
fullest
U
تمام تکمیل
full
U
تمام تکمیل
expletives
U
جایگیر تکمیل کننده
picture completion test
U
ازمون تکمیل تصویر
complementary
U
تکمیل کننده یکدیگر
expletory
U
جایگیر تکمیل کننده
expletive
U
جایگیر تکمیل کننده
sentence completion test
U
ازمون تکمیل جمله
supplements
U
تکمیل کننده اضافی
to fill up
U
گرفتن تکمیل کردن
supplement
U
تکمیل کننده اضافی
consolidation of position
U
تکمیل ارایش مواضع
filler point
U
نقطه تکمیل ذخایر
supplementing
U
تکمیل کننده اضافی
supplemented
U
تکمیل کننده اضافی
number completion test
U
ازمون تکمیل اعداد
supply
U
تکمیل کردن موجودی ذخیره
matures
U
واجب الادا تکمیل کردن
to fill out
U
تکمیل کردن توسعه دادن
supplying
U
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplementing
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
vapoware
U
نرم افزار در حال تکمیل
mature
U
واجب الادا تکمیل کردن
supplied
U
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplements
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplemented
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
consummative
U
تکمیل کننده انجام دهنده
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
filler point
U
نقطه تکمیل ذخیره انبار
concrete finishing machine
U
دستگاه عملیات تکمیل بتن
frank drawing completion test
U
ازمون تکمیل نقاشی فرانک
consolidating station
U
ایستگاه تکمیل کننده بار
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
healy picture completion test
U
ازمون تکمیل تصاویر هیلی
supplement
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
autocomplete
U
تکمیل شدن خودکار
[کامپیوتر]
pavilion roof
U
شیروانی چهار کله تکمیل
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
design development
U
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
cheat
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement
U
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer
U
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
congested
U
فشرده انباشته شده بهم فشرده
fosdic
U
دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
intermediate
U
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
complements
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
stored program computer
U
کامپیوتر با برنامه انباشته کامپیوتر با برنامه ذخیره شده
implementing
U
اجراء کردن تکمیل کردن
implements
U
اجراء کردن تکمیل کردن
implemented
U
اجراء کردن تکمیل کردن
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
to make up
U
درست کردن تکمیل کردن
implement
U
اجراء کردن تکمیل کردن
enhancements
U
توسعه سخت افزاری و نرم افزاری تکمیل کردن یا به روز در اوردن یک کامپیوتر یاسیستم نرم افزاری
asynchronous computer
U
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com