English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jiggly U تکان خورده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wagged U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wags U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
shakeable U تکان دادنی تکان خوردنی
shog U تکان خوردن تکان دادن
shakable U تکان دادنی تکان خوردنی
jumbling U تکان تکان خوردن
jumbles U تکان تکان خوردن
jumbled U تکان تکان خوردن
jumble U تکان تکان خوردن
joggles U تکان تکان خوردن
shimmey U تکان تکان خوردن
joggle U تکان تکان خوردن
shimmy U تکان تکان خوردن
joggled U تکان تکان خوردن
joggling U تکان تکان خوردن
eaten U خورده
little U خورده
irriguous U اب خورده
it was eaten U خورده شد
writhen U تاب خورده
brushed U شانه خورده
hammer hard U چکش خورده
fretted by rust U زنگ خورده
folded picture U تصویر تا خورده
engrained U پینه خورده
distempered U بهم خورده
dehiscent U ترک خورده
stickit U شکست خورده
crossed out U قلم خورده
crimpled U چوروک خورده
writhen U پیچ خورده
messy U بهم خورده
mussy U بهم خورده
on oath U قسم خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
patsy U فریب خورده
starveling U گرسنگی خورده
plicated U چین خورده
failures U شکست خورده
failure U شکست خورده
puckery U چین خورده
mildewy U باد خورده
symphsis U عضوجوش خورده
worm eaten U کرم خورده
stamped U تمبر خورده
indisposed U بهم خورده
twisty U پیچ خورده
kinky U پیچ خورده
thrawart U پیچ خورده
kinky U گره خورده
tetched U بهم خورده
teched U بهم خورده
maggoty U کرم خورده
vermiculate U کرم خورده
crackly U چین خورده
corrosion U خورده شدن
picked U کلنگ خورده
worm-eaten U کرم خورده
cancelled U قلم خورده
dislocated U بهم خورده
eaten U خورده شده
withered U چروک خورده
underdogs U سگ شکست خورده
underdog U سگ شکست خورده
aggresive U خورده شده
clift U ترک خورده
clefts U ترک خورده
turkey U شکست خورده
turkeys U شکست خورده
callous U پینه خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
grubby U کرم خورده
grubbiest U کرم خورده
grubbier U کرم خورده
deluded U فریب خورده
moth eaten U بید خورده
moth-eaten U بید خورده
cleft U ترک خورده
belly pinched U گرسنگی خورده
craven U شکست خورده
corrodible U خورده شدنی
wound U پیچ خورده
wounding U پیچ خورده
wounds U پیچ خورده
carious U کرم خورده
butt welded U از سر جوش خورده
cut in U چاک خورده شکافته
Are you daft ? U مگر مغز خر خورده ای ؟
to be fooled U فریب خورده بودن
chartered accountant U حسابدار قسم خورده
to be deluded U فریب خورده بودن
certified public accountant U حسابدار قسم خورده
cat gets one's tongue <idiom> U گربه زبونش را خورده
patsy U شخص گول خورده
chiseled U چوب اسکنه خورده
seared conscience U وجدان پینه خورده
chiselled U چوب اسکنه خورده
rolled profile U نیمرخ نورد خورده
rolled iron or steel U فولاد نورد خورده
rolled glass U شیشه نورد خورده
rancid U باد خورده فاسد
beaten U چکش خورده فرسوده
grounded U توپ به زمین خورده
spun glass U شیشه تاب خورده
lost U شکست خورده گمراه
common ashlar U سنگ چکش خورده
interwrought U بهم جوش خورده
I have a cold. U من سرما خورده ام. [پزشکی]
sclerous U متصلب پینه خورده
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
wrounght iron mill bar U اهن جوش خورده
i have caught a thorough chill U سرمای حسابی خورده ام
impacted U باهم جوش خورده
inure or en U پینه خورده کردن
weldment U چیز جوش خورده
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
thraw U پیچ خورده دررفته
indurate U پینه خورده کردن
foul anchor U لنگر تاب خورده
deep dyed U زیاد رنگ خورده
it is sufficiently stamped U کم تمبر خورده است
bound barrel U لوله تاب خورده
foul hawse U زنجیرها تاب خورده اند
fused ring system U سیستم حلقهای جوش خورده
fusion principle U اصل ترکیبات جوش خورده
gyrus U برامدگی چین خورده مغز
Chartered ( certified public ) accountant . U حسابدار قسم خورده ( مجاز )
Like a bear with a sore head. U مثل گرگ تیر خورده
Our business has become tangled up. U کارمان پیچ خورده است
a man in his forties U مرد چهل و خورده ساله
weldment U قطعات بهم جوش خورده
to twist one's ankle U پیچ خورده شدن قوزک پا
weather stained U هوا خورده ورنگ پریده
to sprain one's ankle U پیچ خورده شدن قوزک پا
buckled wheel U چرخ خم شده [تاب خورده]
macadam blinding U خورده سنگ بخورد راه دادن
they are sworn frends U بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
vulcanite U لاستیک سخت و جوش خورده ولکانیت
self deceived U فریب نفس خورده خود فریفته
With a long face . U با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
not up U توپ دوبار به زمین خورده دبل
tailfly U طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
acid corrosion of concrete U خورده شدن بتن بوسیله اسید
There is a hitch somewhere. U یک جای کار گره خورده است
He refused to acknowledge defeat . U قبول نمی کرد که شکست خورده
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
breakers U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
hard handed U دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
breaker U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
Which son of a bitch (son of a gun)did it? U کار کدام شیر پاک خورده ای است ؟
quaternion U ورق کاغذی که چهار تاه خورده باشد
swallow tail coat U جامهای که پشت ان مانند دم چلچله چاک خورده
perjured U سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
turn the tide <idiom> U چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
chopper U توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
hole in one U گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
brushed U برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
choppers U توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
shot group U گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
short round U فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
coated chippings U خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
talk someone's ear off <idiom> U آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
jungle gym U چهارچوبی که اطفال روی ان تاب خورده و بالا و پایین میروند
concussion U تکان
stroking U تکان
jerk U تکان
stroked U تکان
jolting U تکان
jerked U تکان
jerking U تکان
wags U تکان
strokes U تکان
smooth U بی تکان
jerks U تکان
jolt U تکان
nods U تکان سر
nodding U تکان سر
nodded U تکان سر
nod U تکان سر
jolts U تکان
rock U تکان
rocked U تکان
rocks U تکان
smooths U بی تکان
smoothest U بی تکان
smoothed U بی تکان
stroke U تکان
jolted U تکان
jostles U تکان
motions U تکان
shocked U تکان
jostle U تکان
jarring U تکان
heart quake U تکان دل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com