Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
not up
U
توپ دوبار به زمین خورده دبل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
grounded
U
توپ به زمین خورده
chopper
U
توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
choppers
U
توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
down
U
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
it occurs twice a day
U
روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
twice
U
دوبار
doubled up
U
دوبار
tow
U
دوبار
double
U
دوبار
tows
U
دوبار
doubled
U
دوبار
semimonthly
U
ماهی دوبار
semi weekly
U
هفتهای دوبار
biyearly
U
سالی دوبار
biweekly
U
هفتهای دوبار
double bogey
U
دوبار کسب امتیاز
relive
U
دوبار زندگی کردن
relived
U
دوبار زندگی کردن
reliving
U
دوبار زندگی کردن
relives
U
دوبار زندگی کردن
reecho
U
دوبار منعکس شدن
We've already been burglarized twice.
U
[خانه ]
ما را دوبار دزد زد.
vellicate
U
دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
Once bitten,twice shy.
<proverb>
U
یک بار گزش ,دوبار ترس .
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
biannual
U
سالی دوبار دوسال یکبار
doubled up
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
pull bread
U
مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
doubled up
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
coulomb's law
U
نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
little
U
خورده
it was eaten
U
خورده شد
irriguous
U
اب خورده
eaten
U
خورده
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
stamped
U
تمبر خورده
messy
U
بهم خورده
worm eaten
U
کرم خورده
writhen
U
پیچ خورده
brushed
U
شانه خورده
failure
U
شکست خورده
eaten
U
خورده شده
aggresive
U
خورده شده
maggoty
U
کرم خورده
writhen
U
تاب خورده
vermiculate
U
کرم خورده
patsy
U
فریب خورده
failures
U
شکست خورده
distempered
U
بهم خورده
corrodible
U
خورده شدنی
dehiscent
U
ترک خورده
craven
U
شکست خورده
crackly
U
چین خورده
carious
U
کرم خورده
crimpled
U
چوروک خورده
crossed out
U
قلم خورده
butt welded
U
از سر جوش خورده
indisposed
U
بهم خورده
belly pinched
U
گرسنگی خورده
on oath
U
قسم خورده
jiggly
U
تکان خورده
kinky
U
پیچ خورده
kinky
U
گره خورده
wound
U
پیچ خورده
wounding
U
پیچ خورده
wounds
U
پیچ خورده
mussy
U
بهم خورده
conglomerates
U
به هم جوش خورده
conglomerate
U
به هم جوش خورده
mildewy
U
باد خورده
turkey
U
شکست خورده
underdogs
U
سگ شکست خورده
underdog
U
سگ شکست خورده
kaput
U
کاملا شک ست خورده
deluded
U
فریب خورده
fretted by rust
U
زنگ خورده
moth eaten
U
بید خورده
moth-eaten
U
بید خورده
cleft
U
ترک خورده
clefts
U
ترک خورده
plicated
U
چین خورده
puckery
U
چین خورده
thrawart
U
پیچ خورده
hammer hard
U
چکش خورده
corrosion
U
خورده شدن
teched
U
بهم خورده
tetched
U
بهم خورده
callous
U
پینه خورده
symphsis
U
عضوجوش خورده
grubbier
U
کرم خورده
grubbiest
U
کرم خورده
grubby
U
کرم خورده
clift
U
ترک خورده
engrained
U
پینه خورده
folded picture
U
تصویر تا خورده
dislocated
U
بهم خورده
picked
U
کلنگ خورده
withered
U
چروک خورده
cancelled
U
قلم خورده
stickit
U
شکست خورده
starveling
U
گرسنگی خورده
worm-eaten
U
کرم خورده
twisty
U
پیچ خورده
turkeys
U
شکست خورده
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
cut in
U
چاک خورده شکافته
common ashlar
U
سنگ چکش خورده
deep dyed
U
زیاد رنگ خورده
sclerous
U
متصلب پینه خورده
indurate
U
پینه خورده کردن
rolled glass
U
شیشه نورد خورده
rolled iron or steel
U
فولاد نورد خورده
seared conscience
U
وجدان پینه خورده
impacted
U
باهم جوش خورده
chartered accountant
U
حسابدار قسم خورده
spun glass
U
شیشه تاب خورده
wrounght iron mill bar
U
اهن جوش خورده
lost
U
شکست خورده گمراه
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
chiseled
U
چوب اسکنه خورده
chiselled
U
چوب اسکنه خورده
beaten
U
چکش خورده فرسوده
bound barrel
U
لوله تاب خورده
certified public accountant
U
حسابدار قسم خورده
to be fooled
U
فریب خورده بودن
rancid
U
باد خورده فاسد
Are you daft ?
U
مگر مغز خر خورده ای ؟
interwrought
U
بهم جوش خورده
it is sufficiently stamped
U
کم تمبر خورده است
These shoes dont fit me.
U
زنگ مدرسه خورده
weldment
U
چیز جوش خورده
foul anchor
U
لنگر تاب خورده
to be deluded
U
فریب خورده بودن
thraw
U
پیچ خورده دررفته
i have caught a thorough chill
U
سرمای حسابی خورده ام
rolled profile
U
نیمرخ نورد خورده
inure or en
U
پینه خورده کردن
cat gets one's tongue
<idiom>
U
گربه زبونش را خورده
patsy
U
شخص گول خورده
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
Like a bear with a sore head.
U
مثل گرگ تیر خورده
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
weldment
U
قطعات بهم جوش خورده
to twist one's ankle
U
پیچ خورده شدن قوزک پا
Our business has become tangled up.
U
کارمان پیچ خورده است
to sprain one's ankle
U
پیچ خورده شدن قوزک پا
gyrus
U
برامدگی چین خورده مغز
a man in his forties
U
مرد چهل و خورده ساله
foul hawse
U
زنجیرها تاب خورده اند
Chartered ( certified public ) accountant .
U
حسابدار قسم خورده ( مجاز )
fusion principle
U
اصل ترکیبات جوش خورده
fused ring system
U
سیستم حلقهای جوش خورده
weather stained
U
هوا خورده ورنگ پریده
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
acid corrosion of concrete
U
خورده شدن بتن بوسیله اسید
macadam blinding
U
خورده سنگ بخورد راه دادن
tailfly
U
طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
He refused to acknowledge defeat .
U
قبول نمی کرد که شکست خورده
self deceived
U
فریب نفس خورده خود فریفته
vulcanite
U
لاستیک سخت و جوش خورده ولکانیت
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com