Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grounded
U
توپ به زمین خورده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
down
U
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
chopper
U
توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
choppers
U
توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
not up
U
توپ دوبار به زمین خورده دبل
Other Matches
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
irriguous
U
اب خورده
little
U
خورده
it was eaten
U
خورده شد
eaten
U
خورده
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
kinky
U
گره خورده
callous
U
پینه خورده
withered
U
چروک خورده
on oath
U
قسم خورده
conglomerates
U
به هم جوش خورده
conglomerate
U
به هم جوش خورده
patsy
U
فریب خورده
writhen
U
تاب خورده
fretted by rust
U
زنگ خورده
brushed
U
شانه خورده
belly pinched
U
گرسنگی خورده
mussy
U
بهم خورده
engrained
U
پینه خورده
crossed out
U
قلم خورده
stamped
U
تمبر خورده
maggoty
U
کرم خورده
folded picture
U
تصویر تا خورده
aggresive
U
خورده شده
mildewy
U
باد خورده
writhen
U
پیچ خورده
grubbiest
U
کرم خورده
tetched
U
بهم خورده
grubbier
U
کرم خورده
dehiscent
U
ترک خورده
indisposed
U
بهم خورده
teched
U
بهم خورده
symphsis
U
عضوجوش خورده
corrodible
U
خورده شدنی
stickit
U
شکست خورده
starveling
U
گرسنگی خورده
crackly
U
چین خورده
crimpled
U
چوروک خورده
grubby
U
کرم خورده
puckery
U
چین خورده
worm eaten
U
کرم خورده
butt welded
U
از سر جوش خورده
wound
U
پیچ خورده
wounding
U
پیچ خورده
wounds
U
پیچ خورده
carious
U
کرم خورده
vermiculate
U
کرم خورده
twisty
U
پیچ خورده
plicated
U
چین خورده
craven
U
شکست خورده
thrawart
U
پیچ خورده
distempered
U
بهم خورده
messy
U
بهم خورده
moth-eaten
U
بید خورده
moth eaten
U
بید خورده
failures
U
شکست خورده
kinky
U
پیچ خورده
eaten
U
خورده شده
cleft
U
ترک خورده
underdogs
U
سگ شکست خورده
failure
U
شکست خورده
corrosion
U
خورده شدن
deluded
U
فریب خورده
kaput
U
کاملا شک ست خورده
underdog
U
سگ شکست خورده
jiggly
U
تکان خورده
turkeys
U
شکست خورده
hammer hard
U
چکش خورده
turkey
U
شکست خورده
clefts
U
ترک خورده
worm-eaten
U
کرم خورده
cancelled
U
قلم خورده
dislocated
U
بهم خورده
picked
U
کلنگ خورده
clift
U
ترک خورده
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
deep dyed
U
زیاد رنگ خورده
beaten
U
چکش خورده فرسوده
indurate
U
پینه خورده کردن
lost
U
شکست خورده گمراه
i have caught a thorough chill
U
سرمای حسابی خورده ام
weldment
U
چیز جوش خورده
common ashlar
U
سنگ چکش خورده
to be fooled
U
فریب خورده بودن
wrounght iron mill bar
U
اهن جوش خورده
interwrought
U
بهم جوش خورده
to be deluded
U
فریب خورده بودن
chiseled
U
چوب اسکنه خورده
certified public accountant
U
حسابدار قسم خورده
inure or en
U
پینه خورده کردن
bound barrel
U
لوله تاب خورده
thraw
U
پیچ خورده دررفته
chartered accountant
U
حسابدار قسم خورده
it is sufficiently stamped
U
کم تمبر خورده است
chiselled
U
چوب اسکنه خورده
These shoes dont fit me.
U
زنگ مدرسه خورده
cat gets one's tongue
<idiom>
U
گربه زبونش را خورده
rolled profile
U
نیمرخ نورد خورده
foul anchor
U
لنگر تاب خورده
spun glass
U
شیشه تاب خورده
rolled iron or steel
U
فولاد نورد خورده
rolled glass
U
شیشه نورد خورده
Are you daft ?
U
مگر مغز خر خورده ای ؟
impacted
U
باهم جوش خورده
sclerous
U
متصلب پینه خورده
rancid
U
باد خورده فاسد
seared conscience
U
وجدان پینه خورده
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cut in
U
چاک خورده شکافته
patsy
U
شخص گول خورده
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
to sprain one's ankle
U
پیچ خورده شدن قوزک پا
fusion principle
U
اصل ترکیبات جوش خورده
weldment
U
قطعات بهم جوش خورده
weather stained
U
هوا خورده ورنگ پریده
gyrus
U
برامدگی چین خورده مغز
a man in his forties
U
مرد چهل و خورده ساله
fused ring system
U
سیستم حلقهای جوش خورده
Our business has become tangled up.
U
کارمان پیچ خورده است
foul hawse
U
زنجیرها تاب خورده اند
Chartered ( certified public ) accountant .
U
حسابدار قسم خورده ( مجاز )
Like a bear with a sore head.
U
مثل گرگ تیر خورده
to twist one's ankle
U
پیچ خورده شدن قوزک پا
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
He refused to acknowledge defeat .
U
قبول نمی کرد که شکست خورده
There is a hitch somewhere.
U
یک جای کار گره خورده است
self deceived
U
فریب نفس خورده خود فریفته
With a long face .
U
با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
vulcanite
U
لاستیک سخت و جوش خورده ولکانیت
macadam blinding
U
خورده سنگ بخورد راه دادن
tailfly
U
طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
acid corrosion of concrete
U
خورده شدن بتن بوسیله اسید
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
Which son of a bitch (son of a gun)did it?
U
کار کدام شیر پاک خورده ای است ؟
breaker
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
breakers
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
quaternion
U
ورق کاغذی که چهار تاه خورده باشد
perjured
U
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
hard handed
U
دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
The campaign was considered to have failed.
U
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
swallow tail coat
U
جامهای که پشت ان مانند دم چلچله چاک خورده
brushed
U
برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
shot group
U
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
littleneck clam
U
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
hole in one
U
گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
short round
U
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
talk someone's ear off
<idiom>
U
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
jungle gym
U
چهارچوبی که اطفال روی ان تاب خورده و بالا و پایین میروند
coated chippings
U
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
blast hole drill
U
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
egg bound
U
صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
snick
U
توپی که با لبه چوب ضربه خورده و به عقب به سمت محافظ میله می رود
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
group
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com