English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gross product per capita U تولید ناخالص سرانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
per capita output U تولید سرانه
output per head U تولید سرانه
gross primary product U تولید ناخالص نخستین
GNP U تولید ناخالص ملی
g.n.p U تولید ناخالص ملی
gross national product U تولید ناخالص ملی
gross domestic product U تولید ناخالص داخلی
real gross national product U تولید ناخالص ملی واقعی
potential gross national product U تولید ناخالص ملی بالقوه
g.d.p deflator U تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
gross revenue U درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
per capita U سرانه
percapita U سرانه
capitation U سرانه
output per head U بازده سرانه
per capita consumption U مصرف سرانه
per capita expenditure U هزینه سرانه
poll tax U مالیات سرانه
income per capita U درامد سرانه
personal income U درامد سرانه
percapita U بطور سرانه
capitation taxes U مالیات سرانه
per head tax U مالیات سرانه
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
per capita income U درامد سرانه
masterfully U خود سرانه
poll tax U مالیات ثابت سرانه
per capita productivity U بهره وری سرانه
personal service utility U عرضه سرانه کار
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
grosses U ناخالص
grossest U ناخالص
adulterant U ناخالص
grossing U ناخالص
raw U ناخالص
grosser U ناخالص
grossed U ناخالص
impure U ناخالص
gross U ناخالص
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
owelty U سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
gross tonnage U فرفیت ناخالص به تن
gross value U ارزش ناخالص
gross weight U وزن ناخالص
gross U عمده ناخالص
gross yield U بازده ناخالص
gross yield U محصول ناخالص
grosser U عمده ناخالص
grosses U عمده ناخالص
operating profit U سود ناخالص
grossest U عمده ناخالص
grossing U عمده ناخالص
gross amount U مبلغ ناخالص
grossed U عمده ناخالص
gross earnings U عواید ناخالص
gross expenditure U هزینه ناخالص
gross profit U سود ناخالص
dead loss U زیان ناخالص
cross weight U وزن ناخالص
doping U ناخالص سازی
cross thrust U تراست ناخالص
margins U سود ناخالص
margin U سود ناخالص
gross income U درامد ناخالص
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
gross national expenditure U هزینه ناخالص ملی
gross rate of return U نرخ بازده ناخالص
unladen weight U وزن ناخالص خودرو
gross national income U درامد ناخالص ملی
gross national quality U کیفیت ناخالص ملی
gross national product U محصول ناخالص ملی
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
nominal gross national product U محصول ناخالص ملی اسمی
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
willfulŠetc U خود رای خودسر خود سرانه
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
tare U تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
pollute U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluted U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluting U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollutes U ملوث کردن الودن ناخالص کردن
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
product U تولید
assembly U تولید
articulation U تولید
output U تولید
outputs U تولید
products U تولید
production U تولید
assembly lines U خط تولید
genesis U تولید
generation U تولید
aggregate output U تولید کل
assembly line U خط تولید
production line U خط تولید
productions U تولید
production lines U خط تولید
total output U تولید کل
low productivity U تولید کم
manufactured U تولید
total product U تولید کل
generations U تولید
turn out U تولید
fabrication U تولید
manufacture U تولید
manufactures U تولید
progeniture U تولید
production rule U تولید
production technique U فن تولید
producer U تولید کننده
reporduce U تولید مجدد
production function U تابع تولید
production gap U شکاف تولید
production time U زمان تولید
pyogenesis U تولید چرک
relations of production U رابطه تولید
regeneracy U تولید مجدد
producers U تولید کننده
progenitive U تولید کننده
rate of output U نرخ تولید
productive capacity U فرفیت تولید
production control U کنترل تولید
reproduction U تولید دوباره
production coefficient U ضریب تولید
reproductions U تولید مثل
production capacity U فرفیت تولید
reproductions U تولید مجدد
production account U حساب تولید
production cost U هزینه تولید
production frontier U مرز تولید
mass-production U تولید انبوه
production facility U سهولت تولید
production engineer U مهندس تولید
production efficiency U کارائی در تولید
production efficiency U کارائی تولید
reproduction U تولید مثل
reproduction U تولید مجدد
reproductions U تولید دوباره
procreates U تولید کردن
productivity U قابلیت تولید
generating tool U ابزار تولید
raises U تولید کردن
raise U تولید کردن
procreating U تولید کردن
beget U تولید کردن
begets U تولید کردن
begetting U تولید کردن
beep U تولید صدا
beeped U تولید صدا
beeping U تولید صدا
beeps U تولید صدا
surplus production U مازاد تولید
surplus production U تولید اضافی
suppuration U تولید جراحت
scale of production U مقیاس تولید
reproductivity U استعداد تولید
begotten U تولید کرده
manufacturer U تولید کننده
homogenesis U تولید مثل
surplus production U فزونی تولید
system generation U تولید سیستم
put out <idiom> U تولید کردن
volume of production U حجم تولید
underproduction U تولید ناکافی
turn out U تولید کردن
the procreative instinct U غریزه تولید
sparking U تولید جرقه
manufacturers U تولید کننده
production routine U روال تولید
flow of production U گردش تولید
generation of oscillations U تولید نوسان
output variability U تغییرات تولید
output rate U نرخ تولید
optimum output U تولید مطلوب
optimum output U تولید بهینه
net productivity U تولید خالص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com