English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neogenesis U تولید جدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
join U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joined U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joins U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
generator U ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
generators U ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
MD U دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
MDs U دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
directories U در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directories U در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory U در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory U در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
grandfather file U دوره زمانی که در آن فایل اصلی پدربزرگ بهنگام سازی میشود تا فایل پدر جدید تولید کند و فایل پدر قدیمی پدربزرگ میشود
Other Matches
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installing U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
maiden U جدید
maidens U جدید
up to date U جدید
up-to-date U جدید
modern U جدید
recent U جدید
newest U جدید
unprecedented U جدید
unprecedentedly U جدید
novel U جدید
novels U جدید
newer U جدید
new- U جدید
new U جدید
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
new deal U سیاست جدید
reprints U چاپ جدید
New Year U سال جدید
newfound U جدید الاکتشاف
freshman U جدید الورود
modern physics U فیزیک جدید
neoteric U جدید تازه
probed U اکتشاف جدید
freshmen U جدید الورود
neologisms U واژه جدید
probes U اکتشاف جدید
neologism U واژه جدید
probe U اکتشاف جدید
proselyte U جدید الایمان
postulancy U جدید الورودی
postulant U جدید الورود
new deal U قرار جدید
reorganization U صورت جدید
reprinting U چاپ جدید
reprinted U چاپ جدید
reprint U چاپ جدید
revisions U چاپ جدید
modern sector U بخش جدید
modern U جدید مدرن
neophyte U جدید الایمان
neophytes U جدید الایمان
innovations U حرکت جدید
It's not new. جدید نیست.
innovation U حرکت جدید
revision U چاپ جدید
modern system U نظام جدید
the new testament U عهد جدید
fresh target U هدف جدید
recent development U بسط جدید
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
imagism U مکتب شعر جدید
draft U بازیگر جدید تیم
drafts U بازیگر جدید تیم
involucrum U تشکیل استخوان جدید
kakapo U طوطی زلاند جدید
ultramodern U خیلی جدید متجدد
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
neoanthropic U شبیه انسان جدید
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
used U آنچه جدید نیست
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
drafted U بازیگر جدید تیم
neoplatonism U مکتب افلاطونیون جدید
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
reseat U صندلی جدید دادن
one nails drives another U غم جدید غم کهنه را بر از یاد
neo U پیشوند بمعنی جدید
neo- U پیشوند بمعنی جدید
bring some new facts to light <idiom> U کشف حقایق جدید
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
rehousing U بخانه جدید رفتن
rehouses U بخانه جدید رفتن
on the bandwagon <idiom> U مشهوریت گروه جدید
rehoused U بخانه جدید رفتن
currencies U جدید بودن نقشه
resurface U لایهی جدید افزودن
rehouse U بخانه جدید رفتن
reseats U صندلی جدید دادن
resurfaced U لایهی جدید افزودن
resurfaces U لایهی جدید افزودن
forwarding address آدرس پستی جدید
reseated U صندلی جدید دادن
reseating U صندلی جدید دادن
currency U جدید بودن نقشه
rename U دادن نام جدید به فایل
release U قراردادن محصول جدید دربازار
developments U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
renames U دادن نام جدید به فایل
releases U قراردادن محصول جدید دربازار
maori U قبایل مائوری زلاند جدید
renaming U دادن نام جدید به فایل
cenogenesis U ایجاد میشود نسل جدید
analysis U یات هزینههای محصول جدید
renamed U دادن نام جدید به فایل
released U قراردادن محصول جدید دربازار
kiwi U نوعی مرغ زلاند جدید
kiwis U نوعی مرغ زلاند جدید
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
precursors U ماده متشکله جسم جدید
precursor U ماده متشکله جسم جدید
installations U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
demotic U وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
epoch U اغاز فصل جدید عصر
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
epochs U اغاز فصل جدید عصر
neoplatonic U وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
newfound U جدید الاختراع تازه پیداشده
The new bI'll was ratified. Unanimously. U لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
installation U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
zelanian U Zeland New وابسته به زلاند جدید
New Testament U کتب عهد جدید مسیحیان
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
natality U تعداد زایش وموالید جدید
prescientific U مربوط بدوره قبل از علوم جدید
upgrades U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
acclimating U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
receptee U افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
upgraded U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
acclimated U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimates U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
upgrade U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
neolith U الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
upgrading U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
The new road is 40 miles long . U جاده جدید 40 میل طول دارد
neolithic U وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
launch U قرار دادن محصول جدید در بازار
launches U قرار دادن محصول جدید در بازار
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
update U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launching U قرار دادن محصول جدید در بازار
New World U نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
researches U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
updated U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launched U قرار دادن محصول جدید در بازار
researched U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
icot U موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
researching U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
research U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
abstract representation U [ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
kaka U طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
force U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forcing U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com