Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
structured programming
U
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
spiritualists
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
spiritually
U
روحانی
marabou
U
روحانی
marabout
U
روحانی
etherean
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
unfrocked
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
unwordly
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
spiritual
U
روحانی
sacred
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
spiritualist
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
padres
U
پدر روحانی
etherealize
U
روحانی کردن
heavenliness
U
روحانی الوهیت
pater
U
پدر روحانی
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
spiritual
U
روحانی معنوی
prelacy
U
حکومت روحانی
hierarch
U
رئیس روحانی
residentiary
U
روحانی مقیم
copartnership
U
ردای روحانی
hymn
U
سرود روحانی
hymns
U
سرود روحانی
spirituality
U
عالم روحانی
padre
U
پدر روحانی
pastorate
U
پیشوایی روحانی
spiritualize
U
روحانی کردن
pastors
U
پیشوای روحانی
charisma
U
جذبه روحانی
perdition
U
مرگ روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
pastor
U
پیشوای روحانی
temporal
U
غیر روحانی
lays
U
غیر روحانی
lay
U
غیر روحانی
laicism
U
غیر روحانی بودن
heavens
U
خدا عالم روحانی
heaven
U
خدا عالم روحانی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
spirituous
U
دارای حالت روحانی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
religious
U
تارک دنیا روحانی
priests
U
روحانی کشیشی کردن
raptures
U
وجد روحانی ربایش
rapture
U
وجد روحانی ربایش
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
laymen
U
شخص غیر روحانی
layman
U
شخص غیر روحانی
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
secularizing
U
غیر روحانی کردن
secularizes
U
غیر روحانی کردن
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
priest
U
روحانی کشیشی کردن
secularised
U
غیر روحانی کردن
secularises
U
غیر روحانی کردن
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
secularising
U
غیر روحانی کردن
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
secularized
U
غیر روحانی کردن
secularize
U
غیر روحانی کردن
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
primate of all england
U
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
findings
U
یافته
finding
U
یافته
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
organized
U
سازمان یافته
full fledged
U
تکامل یافته
depauperate
U
تقلیل یافته
instinct with force
U
نیرو یافته
full-fledged
U
تکامل یافته
due out
U
خاتمه یافته
nee
U
تولد یافته
instinct with life
U
روح یافته
porrect
U
بسط یافته
downfallen
U
زوال یافته
mature economy
U
تکامل یافته
endrgized
U
انرژی یافته
expanded
U
بسط یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
past
U
پایان یافته
nascent
U
پیدایش یافته
linked
U
پیوند یافته
awakened
U
اگاهی یافته
transmissive
U
انتقال یافته
glorified
U
تجلیل یافته
done
U
وقوع یافته
matched
U
تطبیق یافته
wany
U
کاهش یافته
allocated
U
اختصاص یافته
structured
U
ساخت یافته
abroad
U
گسترش یافته
tuned
U
وفق یافته
transferred
U
انتقال یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
generalized
U
تعمیم یافته
extended
U
تمدید یافته
deployed
U
گسترش یافته
waney
U
کاهش یافته
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
finds
U
چیز یافته مکشوف
bimanual
U
بادودست انجام یافته
generalized coordinates
U
مختصات تعمیم یافته
mature economy
U
اقتصاد رشد یافته
mature soil
U
خاک تکامل یافته
formatted display
U
نمایش شکل یافته
reborn
U
تولد تازه یافته
extended precision
U
دقت توسعه یافته
extended memory
U
حافظه توسعه یافته
sort merge program
U
پردازش تعمیم یافته
linked subroutine
U
زیربرنامه پیوند یافته
structured walkthroughs
U
بررسیهای ساخت یافته
diminished
U
: تقلیل یافته کاسته
inning
U
زمین باز یافته
structured english
U
انگلیسی ساخت یافته
structured design
U
طراحی ساختار یافته
generalized force
U
نیروی تعمیم یافته
systematized delusions
U
هذیانهای نظام یافته
diminished
U
[قوس تقلیل یافته]
generalized routine
U
روال تعمیم یافته
find
U
چیز یافته مکشوف
organized market
U
بازار سازمان یافته
development system
U
سیستم توسعه یافته
redivivus
U
تولد تازه یافته
developed contries
U
ممالک توسعه یافته
contd
U
مخفف ادامه یافته
reduced form
U
فرم تقلیل یافته
centralized design
U
طراحی تمرکز یافته
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
endarch
U
از مرکزبخارج امتداد یافته
organising
U
بازار سازمان یافته
organize
U
بازار سازمان یافته
organizes
U
بازار سازمان یافته
elaborated code
U
رمز بسط یافته
organizing
U
بازار سازمان یافته
allopatric
U
بتنهایی وقوع یافته
organises
U
بازار سازمان یافته
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
structured programming
U
برنامه نویسی ساخت یافته
Distribution
U
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
well ordered
U
بنحو اکمل انجام یافته
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
the developed world
U
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
structures coding
U
برنامه نویسی ساخت یافته
That is despised which is cheaply obtained.
<proverb>
U
ارزان یافته خوار است .
generalized function
U
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
ranker
U
افسر ترفیع یافته افسرصفی
ramus
U
قسمت بر امده واطاله یافته
fully formed character
U
کاراکتر تمام شکل یافته
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com