Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep in
U
توقیف کردن جلوگیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
garnishes
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
lock up
U
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
books
U
رزرو کردن توقیف کردن
book
U
رزرو کردن توقیف کردن
confiscating
U
توقیف کردن مصادره کردن
confiscate
U
توقیف کردن مصادره کردن
sequester
U
توقیف کردن جدا کردن
confiscates
U
توقیف کردن مصادره کردن
booked
U
رزرو کردن توقیف کردن
detained
U
توقیف کردن
apprehend
U
توقیف کردن
interns
U
توقیف کردن
suppresses
U
توقیف کردن
detain
U
توقیف کردن
grabbed
U
توقیف کردن
suppressing
U
توقیف کردن
restraining
U
توقیف کردن
restrains
U
توقیف کردن
grabbing
U
توقیف کردن
detaining
U
توقیف کردن
to take into custody
U
توقیف کردن
suppress
U
توقیف کردن
foreclosing
U
توقیف کردن
pull-in
U
توقیف کردن
apprehended
U
توقیف کردن
forecloses
U
توقیف کردن
apprehending
U
توقیف کردن
foreclosed
U
توقیف کردن
foreclose
U
توقیف کردن
keep in
U
توقیف کردن
grab
U
توقیف کردن
apprehends
U
توقیف کردن
detains
U
توقیف کردن
intern
U
توقیف کردن
pull in
U
توقیف کردن
banning
U
توقیف کردن
embargo
U
توقیف کردن
put under the ban
U
توقیف کردن
grabs
U
توقیف کردن
garnishment
U
توقیف کردن
restrain
U
توقیف کردن
pull-ins
U
توقیف کردن
ban
U
توقیف کردن
internment
U
توقیف کردن
impounds
U
توقیف کردن
impounding
U
توقیف کردن
impounded
U
توقیف کردن
impound
U
توقیف کردن
sequester
U
توقیف کردن
distrain
U
توقیف کردن
attach
U
توقیف کردن
to hold in restraint
U
توقیف کردن
sequestrate
U
توقیف کردن
hold in restraint
U
توقیف کردن
attaching
U
توقیف کردن
bans
U
توقیف کردن
attaches
U
توقیف کردن
embargoes
U
توقیف کردن
embay
U
توقیف کردن
interning
U
توقیف کردن
hinder
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
slap down
U
ناگهان توقیف کردن
confining
U
توقیف کردن در جمع
to cop somebody
U
کسی را توقیف کردن
constrain
U
حبس کردن توقیف
constraining
U
حبس کردن توقیف
keep
U
توقیف کردن بازداشتن
constrains
U
حبس کردن توقیف
arrest
U
توقیف کردن بازداشتن
attachment
U
توقیف کردن ضمیمه
confine
U
توقیف کردن در جمع
keeps
U
توقیف کردن بازداشتن
arrested
U
توقیف کردن بازداشتن
seizes
U
قاپیدن توقیف کردن
seized
U
قاپیدن توقیف کردن
seize
U
قاپیدن توقیف کردن
apprehends
U
بازداشت توقیف کردن
confinement
U
حبس کردن توقیف
apprehending
U
بازداشت توقیف کردن
lay an embargo on
U
در بندر توقیف کردن
apprehend
U
بازداشت توقیف کردن
apprehended
U
بازداشت توقیف کردن
zeri suppression
U
توقیف کردن صفر
lift the ban on
U
رفع توقیف کردن
arrests
U
توقیف کردن بازداشتن
arrested
U
حکم ضبط توقیف کردن
attaches
U
ضبط کردن توقیف شدن
arrests
U
حکم ضبط توقیف کردن
attach
U
ضبط کردن توقیف شدن
attaching
U
ضبط کردن توقیف شدن
arrest
U
حکم ضبط توقیف کردن
confiscate
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
seize
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
retention
U
حفافت توقیف بازداشت کردن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را توقیف کردن
[از کسی]
seized
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
seizes
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
suppress
U
توقیف کردن فرو نشاندن
suppresses
U
توقیف کردن فرو نشاندن
suppressing
U
توقیف کردن فرو نشاندن
confiscates
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscating
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
hinder
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن از
hindered
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
hinders
U
جلوگیری کردن
prohibit
U
جلوگیری کردن
to keep back
U
جلوگیری کردن از
pull up
U
جلوگیری کردن
hold
U
جلوگیری کردن
holds
U
جلوگیری کردن
bridling
U
جلوگیری کردن از
bridled
U
جلوگیری کردن از
bridle
U
جلوگیری کردن از
inhibits
U
جلوگیری کردن
check
U
جلوگیری کردن از
rule out
U
جلوگیری کردن
checked
U
جلوگیری کردن از
keeps
U
جلوگیری کردن
keep
U
جلوگیری کردن
prohibiting
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری کردن
prohibits
U
جلوگیری کردن
bridles
U
جلوگیری کردن از
arrested
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری کردن
inhibit
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن از
restrain
U
جلوگیری کردن از
restraining
U
جلوگیری کردن از
restrains
U
جلوگیری کردن از
to provide against
U
جلوگیری کردن
checks
U
جلوگیری کردن از
hold in
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
nail
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
nailed
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
repel
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
inhibits
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
inhibit
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
repelling
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
get by
U
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
hold
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
holds
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
infibulation
U
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
justifying
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
bozo bit
U
بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
habeas corpus
U
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
exchange control
U
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
bacteriolysis
U
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com