Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lock up
U
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
apprehend
U
بازداشت توقیف کردن
apprehended
U
بازداشت توقیف کردن
apprehending
U
بازداشت توقیف کردن
apprehends
U
بازداشت توقیف کردن
retention
U
حفافت توقیف بازداشت کردن
Other Matches
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
garnishes
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
restricts
U
بازداشت کردن
detian
U
بازداشت کردن
restriction
U
بازداشت کردن
restricting
U
بازداشت کردن
restrictions
U
بازداشت کردن
restrict
U
بازداشت کردن
stop the leave
U
بازداشت کردن
detain
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detained
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detains
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
to take somebody in custody
U
کسی را بازداشت کردن
confiscating
U
توقیف کردن مصادره کردن
confiscates
U
توقیف کردن مصادره کردن
to keep in
U
توقیف کردن جلوگیری کردن
confiscate
U
توقیف کردن مصادره کردن
books
U
رزرو کردن توقیف کردن
sequester
U
توقیف کردن جدا کردن
book
U
رزرو کردن توقیف کردن
booked
U
رزرو کردن توقیف کردن
foreclosing
U
توقیف کردن
impounding
U
توقیف کردن
garnishment
U
توقیف کردن
impounds
U
توقیف کردن
pull in
U
توقیف کردن
hold in restraint
U
توقیف کردن
ban
U
توقیف کردن
banning
U
توقیف کردن
pull-in
U
توقیف کردن
foreclosed
U
توقیف کردن
impound
U
توقیف کردن
foreclose
U
توقیف کردن
keep in
U
توقیف کردن
internment
U
توقیف کردن
embargoes
U
توقیف کردن
embay
U
توقیف کردن
embargo
U
توقیف کردن
bans
U
توقیف کردن
impounded
U
توقیف کردن
sequester
U
توقیف کردن
sequestrate
U
توقیف کردن
attaches
U
توقیف کردن
to take into custody
U
توقیف کردن
pull-ins
U
توقیف کردن
forecloses
U
توقیف کردن
distrain
U
توقیف کردن
restraining
U
توقیف کردن
suppress
U
توقیف کردن
suppresses
U
توقیف کردن
detain
U
توقیف کردن
apprehends
U
توقیف کردن
intern
U
توقیف کردن
restrain
U
توقیف کردن
attaching
U
توقیف کردن
to hold in restraint
U
توقیف کردن
interning
U
توقیف کردن
interns
U
توقیف کردن
detained
U
توقیف کردن
attach
U
توقیف کردن
grabbed
U
توقیف کردن
restrains
U
توقیف کردن
detaining
U
توقیف کردن
grab
U
توقیف کردن
detains
U
توقیف کردن
put under the ban
U
توقیف کردن
apprehended
U
توقیف کردن
apprehend
U
توقیف کردن
grabbing
U
توقیف کردن
apprehending
U
توقیف کردن
suppressing
U
توقیف کردن
grabs
U
توقیف کردن
confinement
U
حبس کردن توقیف
seizes
U
قاپیدن توقیف کردن
seize
U
قاپیدن توقیف کردن
constrains
U
حبس کردن توقیف
keeps
U
توقیف کردن بازداشتن
keep
U
توقیف کردن بازداشتن
seized
U
قاپیدن توقیف کردن
slap down
U
ناگهان توقیف کردن
confine
U
توقیف کردن در جمع
arrested
U
توقیف کردن بازداشتن
constrain
U
حبس کردن توقیف
constraining
U
حبس کردن توقیف
arrest
U
توقیف کردن بازداشتن
lift the ban on
U
رفع توقیف کردن
arrests
U
توقیف کردن بازداشتن
to cop somebody
U
کسی را توقیف کردن
confining
U
توقیف کردن در جمع
zeri suppression
U
توقیف کردن صفر
lay an embargo on
U
در بندر توقیف کردن
attachment
U
توقیف کردن ضمیمه
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را توقیف کردن
[از کسی]
confiscating
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscates
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscate
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrests
U
حکم ضبط توقیف کردن
arrest
U
حکم ضبط توقیف کردن
suppressing
U
توقیف کردن فرو نشاندن
suppresses
U
توقیف کردن فرو نشاندن
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
attach
U
ضبط کردن توقیف شدن
attaches
U
ضبط کردن توقیف شدن
attaching
U
ضبط کردن توقیف شدن
seizes
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seized
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seize
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
arrested
U
حکم ضبط توقیف کردن
suppress
U
توقیف کردن فرو نشاندن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
habeas corpus
U
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
garnishee
U
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
captions
U
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
caption
U
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
under restraint
U
در توقیف تحت توقیف د ربند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
curbed
U
بازداشت
curbing
U
بازداشت
arrests
U
بازداشت
roundup
U
بازداشت
stoppages
U
بازداشت
pull back
U
بازداشت
pull-back
U
بازداشت
pull-backs
U
بازداشت
arrest
U
بازداشت
stoppage
U
بازداشت
forbade
U
بازداشت
dissuasion
U
بازداشت
arrested
U
بازداشت
apprehensions
U
بازداشت
restraints
U
بازداشت
arrestment
U
بازداشت
apprehension
U
بازداشت
confinement
U
بازداشت
detentions
U
بازداشت
backset
U
بازداشت
restraint
U
بازداشت
internment
U
بازداشت
deterrence
U
بازداشت
hedge
U
بازداشت
dehortation
U
بازداشت
leave stop
U
بازداشت
hedged
U
بازداشت
curbs
U
بازداشت
hedges
U
بازداشت
roundups
U
بازداشت
curb
U
بازداشت
detention
U
بازداشت
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
foreclosure
U
بازداشت وثیقه
house arrest
U
بازداشت در خانه
disciplinary segregation
U
بازداشت دربازداشتگاه
injunction
U
حکم بازداشت
injunctions
U
حکم بازداشت
warrant as arrest
U
حکم بازداشت
remands
U
بازداشت مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
forbiddance
U
منع بازداشت
interdict
U
حکم بازداشت
proscription
U
بازداشت و تخط ئه
mittimus
U
حکم بازداشت
detainee
U
آدم بازداشت شده
detainees
U
آدم بازداشت شده
injunction
U
حکم بازداشت دستور
contabescence
U
بازداشت ازگرد سازی
injunctions
U
حکم بازداشت دستور
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
restrict
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
restricts
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
round house
U
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com