English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
protect U توقف آسیب دیدن چیزی
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
protects U توقف آسیب دیدن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
catastrophe U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
catastrophes U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
non destructive cursor U مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
non maskable interrupt U سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
damage U آسیب رساندن به چیزی
get a load of <idiom> U دیدن چیزی
perception of an object U مشاهده یا دیدن چیزی
To benefit from something. U از چیزی خیر دیدن
prevent U توقف رخ دادن چیزی
preventing U توقف رخ دادن چیزی
prevents U توقف رخ دادن چیزی
blocked U توقف رویدادن چیزی
prevented U توقف رخ دادن چیزی
blocks U توقف رویدادن چیزی
measure U توقف رخ دادن چیزی
block U توقف رویدادن چیزی
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
to see through U از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
endings U عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
ending U عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
stayer U کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
interrupting U توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
preventative U آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
interrupt U توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupts U توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
jams U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
blemish آسیب زدن
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
to get off lightly U بدون آسیب رها یافتن
to get off easy U بدون آسیب رها یافتن
integrity U دادهای که آسیب ندیده است
tympanic membrane injury U آسیب دیدگی پرده گوش
damage U آسیب [شوخی] [اصطلاح روزمره]
to get off cheaply U بدون آسیب رها یافتن
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
backward U بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
to die from an injury [a wound] U به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
The damage can't have been caused accidentally. U آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. U از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
parity U برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
buffer U مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
bomb U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombs U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed out U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
view U دیدن
incur U دیدن
pass through U دیدن
seeing U دیدن
to incur a loss U ضر ر دیدن
viewed U دیدن
viewing U دیدن
lay eyes on <idiom> U دیدن
views U دیدن
twig U دیدن
twigs U دیدن
to set eyes on U دیدن
behold U دیدن
beholding U دیدن
looks U دیدن
looked U دیدن
sees U دیدن
incurs U دیدن
see U دیدن
look U دیدن
incurring U دیدن
incurred U دیدن
beholds U دیدن
drop by U دیدن
coneive U دیدن
perceives U دیدن
set eyes on <idiom> U دیدن
get at U دیدن
on seeing him U از دیدن او
perceiving U دیدن
observes U دیدن
catch sight of U دیدن
sight U دیدن
observed U دیدن
perceived U دیدن
descry U دیدن
visions U دیدن
vision U دیدن
sights U دیدن
observe U دیدن
perceive U دیدن
observing U دیدن
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
surges U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
surge U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surged U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
jitter U خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
unrecoverable error U خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
to see eye to eye U معاینه دیدن
to sight land U دیدن منظره
to suffer [from] U زیان دیدن [از]
to pass in review U سان دیدن
eying U دیدن پاییدن
crippling U اسیب دیدن
to grease any one's palm U دم کسیرا دیدن
cripples U اسیب دیدن
crippled U اسیب دیدن
visible U قابل دیدن
to incur a loss U زیان دیدن
pore U با دقت دیدن
to make provision U تهیه دیدن
visit U دیدن کردن از
sights U دوربین دیدن
visited U دیدن کردن از
preparation U تدارک دیدن
visits U دیدن کردن از
pores U با دقت دیدن
eyes U دیدن پاییدن
to suffer a loss U زیان دیدن
to suffer wrong U بیعدالتی دیدن
suffers U زیان دیدن
suffers U تلفات دیدن
show up <idiom> U راحت دیدن
provide U تهیه دیدن
provide U تدارک دیدن
provides U تهیه دیدن
envisions U دررویا دیدن
envisioning U دررویا دیدن
provides U تدارک دیدن
dreamt U درخواب دیدن
dreamt U خواب دیدن
picturing U دیدن شی یا صحنه
suffer U زیان دیدن
pictures U دیدن شی یا صحنه
pictured U دیدن شی یا صحنه
come across <idiom> U اتفاقی دیدن
suffered U تلفات دیدن
To regard as advisable . To deem prudent . U مصلحت دیدن
to sustain a loss U زیان دیدن
cripple U اسیب دیدن
eyeing U دیدن پاییدن
preparations U تدارک دیدن
dreaming U خواب دیدن
eye U دیدن پاییدن
damage U اسیب دیدن
damage U صدمه دیدن
envisioned U دررویا دیدن
distinguish U دیدن مشهورکردن
distinguishes U دیدن مشهورکردن
to weave a plot U توط ئه دیدن
sight U دوربین دیدن
suffer U تلفات دیدن
suffered U زیان دیدن
envision U دررویا دیدن
picture U دیدن شی یا صحنه
reviewed U سان دیدن
dreams U رویا دیدن
make arrangements U تدارک دیدن
bruising U ضربت دیدن
make preparations U تدارک دیدن
make provisions U تدارک دیدن
bruises U ضربت دیدن
bruised U ضربت دیدن
to bargain for U تهیه دیدن
break down U اسیب دیدن
get hurt U ازار دیدن
dreams U خواب دیدن
on seeing him U هنگام دیدن او
dream U خواب دیدن
dream U رویا دیدن
dreamed U خواب دیدن
reviewing U سان دیدن
reviews U سان دیدن
dreamed U رویا دیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com