Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
task state descriptor
U
توصیف کننده وضعیت وفیفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
delineator
U
توصیف کننده
qualifier
U
توصیف کننده
qualifiers
U
توصیف کننده
serviceability criteria
U
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse
U
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
hartley
U
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status
U
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
race
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
U
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
smarts
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
columns
U
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
column
U
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
transparently
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
description
U
توصیف
descriptions
U
توصیف
qualification
U
توصیف
shading
U
توصیف
narration
U
توصیف
delineation
U
توصیف
descriptor
U
توصیف گر
recommendable
U
قابل توصیف
characterized
U
توصیف کردن
description
U
توصیف تشریح
characterizes
U
توصیف کردن
false description
U
توصیف غلط
characterizing
U
توصیف کردن
characterising
U
توصیف کردن
describable
U
قابل توصیف
characterised
U
توصیف کردن
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
descriptions
U
توصیف تشریح
characterization
U
توصیف شخصیت
characterises
U
توصیف کردن
job description
U
توصیف شغلی
indefinable
U
توصیف نشدنی
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
indefinably
U
توصیف نشدنی
qualifies
U
توصیف کردن
data descriptor
U
توصیف گر داده ها
qualify
U
توصیف کردن
characterize
U
توصیف کردن
qalified
U
توصیف شده
characterization
U
توصیف صفات اختصاصی
indescribable
U
توصیف ناپذیر نامعلوم
unutterably
U
غیر قابل توصیف
task state descriptor
U
توصیف گر حالت کار
unutterable
U
غیر قابل توصیف
termless
U
بی پایان غیر قابل توصیف
illusionism
U
نگارش یا توصیف منافر وهمی
unspeakable
U
توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
ineffable
U
شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
zoography
U
علم توصیف جانوران وخوی انان
Religion was portrayed in a negative way.
U
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
activities
U
وفیفه
assignments
U
وفیفه
responsibilities
U
وفیفه
activity
U
وفیفه
assignment
U
وفیفه
devoir
U
وفیفه
offices
U
وفیفه
that is your duty and not mine
U
نه وفیفه من
office
U
وفیفه
taskwork
U
وفیفه
obligation
U
وفیفه
responsibility
U
وفیفه
roles
U
وفیفه
task
U
وفیفه
tasks
U
وفیفه
worked
U
وفیفه
function
U
وفیفه
inofficious
U
بی وفیفه
work
U
وفیفه
sorb
U
وفیفه
functioned
U
وفیفه
obligations
U
وفیفه
duty
U
وفیفه
serviced
U
وفیفه
pensions
U
وفیفه
role
U
وفیفه
pension
U
وفیفه
service
U
وفیفه
functions
U
وفیفه
sense of duty
U
حس وفیفه شناسی
draftees
U
سربازان وفیفه
obligated reservist
U
مشمول وفیفه
seaman recruit
U
ناوی وفیفه
inofficious
U
وفیفه نشناس
reserve officer
U
افسر وفیفه
task
U
امرمهم وفیفه
staff duty
U
وفیفه ستادی
functioned
U
وفیفه داشتن
undutiful
U
وفیفه نشناس
tasks
U
امرمهم وفیفه
beneficiary
U
وفیفه خوار
conscription
U
نظام وفیفه
dutifulness
U
وفیفه شناسی
compulsory service
U
خدمت وفیفه
task management
U
مدیریت وفیفه
loyalty
U
وفیفه شناسی
obstriction
U
قرارداد وفیفه
beneficiaries
U
وفیفه خوار
loyalties
U
وفیفه شناسی
conscientious
U
وفیفه شناس
fealties
U
وفیفه شناسی
draft
U
سرباز وفیفه
drafted
U
سرباز وفیفه
drafts
U
سرباز وفیفه
obligor
U
مشمول وفیفه
functionally
U
ازلحاظ وفیفه
stipendiary
U
وفیفه خوار
stipendiaries
U
وفیفه خوار
functionery
U
وفیفه دار
burden of proof
U
وفیفه اثبات
function
U
وفیفه داشتن
the d. of duty
U
ادای وفیفه
the d. of duty
U
انجام وفیفه
dutiful
U
وفیفه شناس
breach of duty
U
ترک وفیفه
fealty
U
وفیفه شناسی
office
U
کار وفیفه
conscripting
U
سرباز وفیفه
propositional function
U
وفیفه حسی
duty-bound
U
حینانجام وفیفه
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
naval conscript
U
ناوی وفیفه
neurility
U
وفیفه اعصاب
conscripted
U
سرباز وفیفه
loyal
U
وفیفه شناس
dereliction of duty
U
ترک وفیفه
dereliction of duty
U
وفیفه نشناسی
annuitant
U
وفیفه خور
religious duty
U
فرض وفیفه
conscripts
U
سرباز وفیفه
functional
U
وفیفه دار
lapse from duty
U
ترک وفیفه
irresponsible
U
وفیفه نشناس
offices
U
کار وفیفه
laspe from duty
U
ترک وفیفه
irresponsibility
U
وفیفه نشناسی
serviced
U
نظام وفیفه
incumbency
U
وفیفه لزوم
service
U
نظام وفیفه
feal
U
وفیفه شناس
conscript
U
سرباز وفیفه
functions
U
وفیفه داشتن
military service
U
نظام وفیفه
to perform one's duty
U
انجام وفیفه کردن
functioned
U
وفیفه عمل کردن
functional
U
تابعی وفیفه مندی
neglect of duty
U
غفلت در انجام وفیفه
harnessed
U
حین انجام وفیفه
harnessing
U
حین انجام وفیفه
ready for duty
U
اماده انجام وفیفه
functional unit
U
واحد وفیفه مند
harness
U
حین انجام وفیفه
line of duty
U
نحوه انجام وفیفه
constableship
U
وفیفه یا رتبه پلیس
feasance
U
انجام وفیفه کردن
duteous
U
وفیفه شناس مطیع
military service
U
خدمت نظام وفیفه
functions
U
وفیفه عمل کردن
that is your duty and not mine
U
این وفیفه شماست
task control block
U
بلاک کنترل وفیفه
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
bounden duty
U
وفیفه واجب یا لازم
observantly
U
از روی وفیفه شناسی
conscription law
U
قانون نظام وفیفه
leal
U
وفیفه شناس حقشناس
voluntaryist
U
مخالف نظام وفیفه
functionate
U
انجام وفیفه کردن
functional diagram
U
نمودار وفیفه مندی
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
barrels
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
key assignments
U
وفیفه دهی کلیدها
i deed it my duty to
U
وفیفه خود می دانم که
supererogation
U
افراط در انجام وفیفه
liable to military service
U
مشمول خدمت وفیفه
barrel
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com