English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
continuous distributions U توزیع پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
away U پیوسته بطور پیوسته
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
distributions U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
alway U پیوسته
affined U پیوسته
on and on U پیوسته
non-stop U پیوسته
on end U پیوسته
coadunate U پیوسته
concomitant U پیوسته
continual U پیوسته
cursive U پیوسته
continous U پیوسته
unremittingly U پیوسته
conjoint U پیوسته
legato U پیوسته
coalescent U پیوسته
proximate U پیوسته
attached U پیوسته
ceaseless U پیوسته
everywhen U پیوسته
allied U پیوسته
contiguous U پیوسته
incessant U پیوسته
continued U پیوسته
married U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
syndetic U پیوسته
perpetually U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
round-the-clock U پیوسته
eternal U پیوسته
incessantly U پیوسته
annexed U پیوسته
never ceasing U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
bursts U پیوسته
burst U پیوسته
for evermore U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
continuous U پیوسته
d. in U پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
haunts U پیوسته امدن به
sustained yield U بازده پیوسته
haunt U پیوسته امدن به
symphsis U عضو پیوسته
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
whittle U پیوسته کم کردن
collective U بهم پیوسته
end to end U سرهم پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
flow chip U براده پیوسته
to whittle at U پیوسته بریدن
peal U صدای پیوسته
pealed U صدای پیوسته
full time U پیوسته کار
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
peals U صدای پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
adjoined U پیوسته بودن
pealing U صدای پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
linked list U لیست پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
continuate U پیوسته بهم
continuous function U تابع پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous error U خطای پیوسته
burster U فرم پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
indiscrete U بهم پیوسته
inseparate U بهم پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
accrete U بهم پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
permanent water level U تراز پیوسته اب
continuous spectrum U طیف پیوسته
nid nod U پیوسته جنباندن
gamophyllous U پیوسته برگ
nid nod U پیوسته جنبیدن
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
compacts U بهم پیوسته
connected measures U اقدامت پیوسته
vicinal U در همسایگی پیوسته
without intermission U پیوسته لاینقطع
collateral measures U اقدامت پیوسته
without rest U پیوسته لاینقطع
aggregates U بهم پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
against U پیوسته مجاور
diligency U کوشش پیوسته
compact U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
compacted U بهم پیوسته
accretion U رشد پیوسته
compacting U بهم پیوسته
adjoins U پیوسته بودن
contiguous U همجوار پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
continuous rating U کار پیوسته اسمی
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
indiscretely U بطور بهم پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
always U پیوسته همه وقت
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
to run on U بهم پیوسته بودن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
full time U پیوسته کاری تمام وقت
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
distribution U توزیع
dissemination U توزیع
allotment U توزیع
distributions U توزیع
marketing U توزیع
issue U توزیع
dispensation U توزیع
dispensations U توزیع
t distribution U توزیع تی
repartition U توزیع
issues U توزیع
allotments U توزیع
issued U توزیع
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
distributively U بشکل توزیع
distribution system U شبکه توزیع
exponential distribution U توزیع نمایی
distribution time U زمان توزیع
distribution system U سیستم توزیع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com