English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
proration U توزیع برحسب مدت یانسبت
distribution of income U توزیع درامد
income distribution U توزیع درامد
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
personal distribution U توزیع درامد فردی
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
uneven distribution of income U توزیع نابرابر درامد
unequal distribution of income U توزیع نابرابر درامد
footage U طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
engel's law U قانون عدم تطابق درامد با مقدار هزینه
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
planck law U مقدار کوانتوم برحسب واحدهای انرژی برابراست با حاصلضرب مقدارثابت کوانتوم در فکانس
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
at pleasure U برحسب دلخواه برحسب میل
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
in terms of U برحسب
in conformity with U برحسب
unitage U برحسب
at the request of U برحسب
incompliance with U برحسب
in accordance with U برحسب
agreeably to U برحسب
by accident <adv.> U برحسب اتفاق
tonnage U وزن برحسب تن
coincidentally <adv.> U برحسب اتفاق
as it happens <adv.> U برحسب اتفاق
accidently <adv.> U برحسب اتفاق
accidentally <adv.> U برحسب اتفاق
stochastical <adj.> U برحسب تصادف
stochastic <adj.> U برحسب تصادف
incidentally <adv.> U برحسب اتفاق
custom U برحسب عادت
fortuitously <adv.> U برحسب اتفاق
by hazard <adv.> U برحسب اتفاق
by a coincidence <adv.> U برحسب اتفاق
at choice U برحسب دلخواه
to U برحسب مطابق
by chance <adv.> U برحسب اتفاق
at random <adv.> U برحسب اتفاق
by happenstance <adv.> U برحسب اتفاق
random <adj.> U برحسب تصادف
to out ward seeming U برحسب فاهر
incidental <adj.> U برحسب تصادف
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
outwardly U برحسب فاهر
percentage U برحسب درصد
haphazard <adj.> U برحسب تصادف
pursuant to U مطابق برحسب
percentages U برحسب درصد
haphazardly U برحسب تصادف
hit or miss U برحسب تصادف
by usage U برحسب عادت
contingent [accidental] <adj.> U برحسب تصادف
coincidental <adj.> U برحسب تصادف
fortuitous <adj.> U برحسب تصادف
adventitious <adj.> U برحسب تصادف
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
accidental <adj.> U برحسب تصادف
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
tonnage U برحسب شماره تن بارگیر
cl U برحسب بار هر کامیون
happy go lucky U برحسب تصادف لاقید
ritually U برحسب ایین وشعائر
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
classis U تقسیم برحسب طبقه
milage U سنجش برحسب میل
fortuitously U برحسب اتفاق اتفاقا
velocities U تندی برحسب زمان
pounder U برحسب لیره کوبنده
by chance U برحسب اتفاق یاتصادف
velocity U تندی برحسب زمان
mileage U سنجش برحسب میل
tonnage U گنجایش کشتی برحسب تن
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
headings U حرکت برحسب قطب نما
prioritises U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
hydrograph U منحنی ابگذری برحسب زمان
age group competition U مسابقه برحسب گروه سنی
prioritized U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
heading U حرکت برحسب قطب نما
prioritised U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
pounder U وزن شده برحسب رطل
prioritize U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizes U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
transvaluation U سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
candlepower U میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
heading U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
headings U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
gauge pressure U فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
voltage U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
transvalue U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
voltages U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
percentile U محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
permittivity U واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
metric system U سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
volt ampere U اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
distributions U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
cabin altitude U فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
proceeds U درامد
admissions U درامد
returns U درامد
returning U درامد
returned U درامد
admission U درامد
earning U درامد
hatches U درامد
hatched U درامد
hatch U درامد
makings U درامد
revenue U درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
comings in U درامد
income U درامد
return U درامد
earnings U درامد
total income U درامد کل
means U درامد
gainings U درامد
remunerative U پر درامد
emolument U درامد
prelusion U درامد
emoluments U درامد
total revenue U درامد کل
pH U علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
sinfonia U پیش درامد
prologue U پیش درامد
nominal income U درامد اسمی
prelude U پیش درامد
preludes U پیش درامد
ordinary income U درامد عادی
stream of income U جریان درامد
internal revenue U درامد داخلی
notional income U درامد خیالی
Inland Revenue U درامد داخلی
notional income U درامد فرضی
revenue sources U منابع درامد
revenue function U تابع درامد
present income U درامد حال
psychic income U درامد بی دردسر
personal income U درامد سرانه
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
personal income U درامد شخصی
permanent income U درامد دائمی
real income U درامد واقعی
relative income U درامد نسبی
per capita income U درامد سرانه
present income U درامد جاری
prologues U پیش درامد
national income U درامد ملی
municipal revenue U درامد شهرداری
means U توانائی درامد
earns U درامد داشتن
earned U درامد داشتن
revenue sharing U سهیم در درامد
earn U درامد داشتن
total revenue curve U منحنی درامد کل
total revenue function U تابع درامد کل
money income U درامد پولی
annual earnings U درامد سالانه
median income U درامد متوسط
transfer income U درامد انتقالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com