English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the drop the veil U توری یانقاب خودراپایین انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to raise the v U توری یانقاب ازروی برداشتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
hairnets U توری سر
mesh U توری
gratings U توری
filters U توری
grating U توری
meshes U توری
filter U توری
meshing U توری
laces U توری
nets U توری
lace U توری
hairnet U توری سر
net U توری
nett U توری
grids U توری
grid U توری
lacing U توری
lattices U توری منظم
netting U توری دوزی
reflection grating U توری بازتاب
ruche U پارچه توری
ruching U پارچه توری
networks U شبکه توری
network U شبکه توری
scramble net U پله توری
wire gauze U توری سیمی
imitation lace U توری نما
incandescent mantle U توری چراغ
jet blast deflector U توری محافظ
mantle burner U چراغ توری
fancywork U توری دوزی
mantle lamp U چراغ توری
diffraction grating U توری پراش
meat safe U قفسه توری
mesh connection U اتصال توری
imitation lace U توری بدل
control grid U توری کنترل
meshwork U توری بافی
brass screen U توری برنجی
screen grid U توری غربال
Flugelaltar U توری کاری
mantle U توری چراغ
lanterns U چراغ توری
mantle U کلاه توری
mantles U کلاه توری
mantles U توری چراغ
lantern U چراغ توری
lattice U توری منظم
macrame knot U گره توری بافی
metal gauze U بافت توری فلزی
lattice network U شبکه توری منظم
guipure U پارچه توری گلدار
wire netting U بافت توری سیمی
gauze brush U زغال توری شکل
flashback screen U توری مانع شعله
fan tracery U طاق توری کاری
gauze U نوعی بافت توری
Lattice [order] U توری [ترتیب] [ریاضی]
tat U توری حاشیه بافتن
star thistle U قنطوریون ستارهای گل توری
drawnwork U حاشیه توری پارچه
tatting U توری حاشیه لباس
tat U حاشیه توری گذاشتن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
filet U توری دارای اشکال مربع
trampolines U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
bobbinet U نوعی توری نخی یا ابریشمی
rack U توری مشبک اشغال گیر
racked U توری مشبک اشغال گیر
trampoline U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
tat U دارای حاشیه توری کردن
tiffany U پارچه توری ابریشمی نازک
wracks U توری مشبک اشغال گیر
penicillate U دارای شبکه توری فریف
picot U حلقه زینتی توری بافی
caul U نوعی روسری مشبک توری
macrame U توری ضخیم و ریشه دار
wracked U توری مشبک اشغال گیر
racks U توری مشبک اشغال گیر
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
live bag U توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
goffer U اهنی که باان توری راچین میدهند
lattic-moulding U [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
grillage U زمینه و طرح مشبک توری و غیره
screened U تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings U تور سیمی پنجره توری دار
screens U تور سیمی پنجره توری دار
screen U تور سیمی پنجره توری دار
batting cage U حصار توری برای تمرین بیس بال
ruching U یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
mignonette U یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin U توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
ruche U یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
centaury U گیاه سن توری که از ریشه آن رنگینه زرد به دست می آید
tulle U پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
jobot U توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
let down U پایین انداختن انداختن
conservatism U عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
net ball U یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
Conservative Party U یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
relegating U انداختن
omit U انداختن
run home U جا انداختن
omits U انداختن
throw U انداختن
throwing U انداختن
delete U انداختن
deleted U انداختن
deletes U انداختن
relegated U انداختن
omitting U انداختن
bottom U ته انداختن
overthrown U بر انداختن
slinging U انداختن
overthrowing U بر انداختن
overthrows U بر انداختن
overthrew U بر انداختن
overthrow U بر انداختن
relegate U انداختن
retroject U پس انداختن
relegates U انداختن
bottoms U ته انداختن
let fall U انداختن
omitted U انداختن
fell U انداختن
floriate U گل انداختن در
hurls U انداختن
hurled U انداختن
deleting U انداختن
sling U انداختن
flings U انداختن
slings U انداختن
emplace U جا انداختن
hurl U انداختن
flinging U انداختن
deracination U بر انداختن
fling U انداختن
benite U به شب انداختن
felled U انداختن
leave out U انداختن
lay away U انداختن
fells U انداختن
lash vt U انداختن
throws U انداختن
thrust U انداختن
thrusting U انداختن
jaculate U انداختن
thrusts U انداختن
hew U انداختن
hewed U انداختن
hewing U انداختن
hews U انداختن
felling U انداختن
brush finish U خط انداختن
to pick off U تک تک انداختن
lines U خط انداختن در
rut U خط انداختن
line U خط انداختن در
to draw lots U انداختن
hewn U انداختن
string U زه انداختن به
launching U به اب انداختن
hitch U انداختن
hitched U انداختن
hitches U انداختن
to fire off a postcard U انداختن
pilling U تل انداختن
to let fall U انداختن
to let drop U انداختن
to leave out U انداختن
to play a searchlight U انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
to skips over U انداختن
to put back U پس انداختن
to hew down U انداختن
hitching U انداختن
blob U لک انداختن
spilling U انداختن
souse U انداختن
launched U به اب انداختن
spilled or spilt U انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com