English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
cost push U فشار هزینه
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
pascal U فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
stagflation U تورم + رکود تورم همراه با رکود
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
inflationary U تورم
bulges U تورم
cumulative inflation U تورم
tumescence U تورم
bulging U تورم
bulge U تورم
deflation U ضد تورم
bulged U تورم
inflation U تورم
goutiness U تورم
tumidness U تورم
unemployment inflation dilemma U تورم
swellings U تورم
swelling U تورم
turgescence U تورم
antinode U تورم
protuberancy U تورم
protuberance U تورم
protuberances U تورم
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
stagflation U تورم رکود
creeping inflation U تورم خزنده
hepatitis U تورم کبد
protuberance U تورم [آماس]
bulge U بادکردگی [تورم]
structural inflation U تورم ساختاری
turgor U تورم [آماس]
rate of inflation U نرخ تورم
tumidity U تورم [آماس]
tumescence U تورم [آماس]
creeping inflation U تورم ارام
struma U گواتر تورم
hyperinflation U تورم شدید
anti drumming sheet U ورق ضد تورم
monetary inflation U تورم پولی
secular inflation U تورم مزمن
imported inflation U تورم وارداتی
inflation rate U نرخ تورم
hyperinflation U تورم حاد
disinflation U کاهش تورم
inflationism U تورم گرایی
disinflationary U کاهنده تورم
undersirable inflation U تورم نامطلوب
turgidity U بادکردگی تورم
bulge U تورم [آماس]
lump U تورم [آماس]
swelling U تورم [آماس]
secular inflation U تورم قرنی
hidden inflation U تورم خزنده
inflation U تورم پول
tumidity U برامدگی [تورم]
tumescence U برامدگی [تورم]
swelling U برامدگی [تورم]
galloping inflation U تورم تازنده
galloping inflation U تورم شدید
protuberance U برامدگی [تورم]
chronic inflation U تورم مزمن
galloping inflation U تورم چهارنعل
galloping inflation U تورم افسارگسیخته
lump U برامدگی [تورم]
persistent inflation U تورم دائمی
tumidity U بادکردگی [تورم]
gas inflation U تورم گاز
hidden inflation U تورم پنهان
bulge U برامدگی [تورم]
persistent inflation U تورم مداوم
reflation U تورم عمدی
turgor U برامدگی [تورم]
lump U بادکردگی [تورم]
swelling U بادکردگی [تورم]
reflation U بازآوری تورم
tumescence U بادکردگی [تورم]
protuberance U بادکردگی [تورم]
turgor U بادکردگی [تورم]
enlarged tonsils U تورم لوزه ها [پزشکی]
tumescence U ورم حالت تورم
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
swelling resistant U مقاوم در برابر تورم
runaway inflation U تورم افسار گسیخته
reflates U تورم ایجاد کردن
reflated U تورم ایجاد کردن
reflate U تورم ایجاد کردن
reflating U تورم ایجاد کردن
strumose U دارای تورم بالشی
unexpected inflation U تورم غیر منتظره
strumous U دارای تورم بالشی
tumefaction U ورم حالت تورم
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
inflationism U پیروی از روش تورم اقتصادی
unexpected inflation U تورم پیش بینی نشده
goiterogenic U ایادکننده تورم غده تیروئید
swelled U باد غرور داشتن تورم
swell U باد غرور داشتن تورم
inflatable U قابل تورم یا باد کردن
frost heave U تورم خاک در اثر یخبندان
swells U باد غرور داشتن تورم
expectational inflation U تورم پیش بینی شده
ingotism U تورم و رشد بیش از حدبلورها
expectational inflation U تورم قابل پیش بینی
anticipated inflation U تورم پیش بینی شده
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
goitrogenic U ایجاد کننده تورم غده تیروئید
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
natural rate hypothesis U هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
descended U ناشی
skill less U ناشی
therefrom U ناشی از ان
skilless U ناشی
amateurish U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettante U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
resulting U ناشی
resulted U ناشی
result U ناشی
due U ناشی از
even tual U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
dilettantes U ناشی
resultant U ناشی
muffs U ناشی
maladroit U ناشی
muff U ناشی
Due to U ناشی از
mala filde U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
unperfect U ناشی نابلد
jackleg U ناشی نادرست
abnerval U ناشی از عصب
issues U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
unskil U ناشی بی مهارت
issue U ناشی شدن
rhapsodical U ناشی از احساسات
stingy U ناشی از خست
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
awkward U بی لطافت ناشی
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
guttural U ناشی از گلو
rise U ناشی شدن
irritative U ناشی از تحریک
tisy U ناشی از مستی
rise U ناشی شدن از
novice U ادم ناشی
novices U ادم ناشی
gremie U بی تجربه و ناشی
privative U ناشی از محرومیت
premune U ناشی از جلوگیری
variorum U ناشی ازچندمنبع
emanating U ناشی شدن
due to an accident U ناشی از یک حادثه
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
emanates U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
hypostatic U ناشی از ته نشینی
emanate U ناشی شدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com