Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cost push inflation
U
تورم ناشی از فشار هزینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
mark up price inflation
U
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
cost push
U
فشار هزینه
cassion discase
U
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
knee brace
U
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
pascal
U
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
stagflation
U
تورم + رکود تورم همراه با رکود
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
inflationary
U
تورم
bulges
U
تورم
cumulative inflation
U
تورم
tumescence
U
تورم
bulging
U
تورم
bulge
U
تورم
deflation
U
ضد تورم
bulged
U
تورم
inflation
U
تورم
goutiness
U
تورم
tumidness
U
تورم
unemployment inflation dilemma
U
تورم
swellings
U
تورم
swelling
U
تورم
turgescence
U
تورم
antinode
U
تورم
protuberancy
U
تورم
protuberance
U
تورم
protuberances
U
تورم
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
stagflation
U
تورم رکود
creeping inflation
U
تورم خزنده
hepatitis
U
تورم کبد
protuberance
U
تورم
[آماس]
bulge
U
بادکردگی
[تورم]
structural inflation
U
تورم ساختاری
turgor
U
تورم
[آماس]
rate of inflation
U
نرخ تورم
tumidity
U
تورم
[آماس]
tumescence
U
تورم
[آماس]
creeping inflation
U
تورم ارام
struma
U
گواتر تورم
hyperinflation
U
تورم شدید
anti drumming sheet
U
ورق ضد تورم
monetary inflation
U
تورم پولی
secular inflation
U
تورم مزمن
imported inflation
U
تورم وارداتی
inflation rate
U
نرخ تورم
hyperinflation
U
تورم حاد
disinflation
U
کاهش تورم
inflationism
U
تورم گرایی
disinflationary
U
کاهنده تورم
undersirable inflation
U
تورم نامطلوب
turgidity
U
بادکردگی تورم
bulge
U
تورم
[آماس]
lump
U
تورم
[آماس]
swelling
U
تورم
[آماس]
secular inflation
U
تورم قرنی
hidden inflation
U
تورم خزنده
inflation
U
تورم پول
tumidity
U
برامدگی
[تورم]
tumescence
U
برامدگی
[تورم]
swelling
U
برامدگی
[تورم]
galloping inflation
U
تورم تازنده
galloping inflation
U
تورم شدید
protuberance
U
برامدگی
[تورم]
chronic inflation
U
تورم مزمن
galloping inflation
U
تورم چهارنعل
galloping inflation
U
تورم افسارگسیخته
lump
U
برامدگی
[تورم]
persistent inflation
U
تورم دائمی
tumidity
U
بادکردگی
[تورم]
gas inflation
U
تورم گاز
hidden inflation
U
تورم پنهان
bulge
U
برامدگی
[تورم]
persistent inflation
U
تورم مداوم
reflation
U
تورم عمدی
turgor
U
برامدگی
[تورم]
lump
U
بادکردگی
[تورم]
swelling
U
بادکردگی
[تورم]
reflation
U
بازآوری تورم
tumescence
U
بادکردگی
[تورم]
protuberance
U
بادکردگی
[تورم]
turgor
U
بادکردگی
[تورم]
enlarged tonsils
U
تورم لوزه ها
[پزشکی]
tumescence
U
ورم حالت تورم
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
swelling resistant
U
مقاوم در برابر تورم
runaway inflation
U
تورم افسار گسیخته
reflates
U
تورم ایجاد کردن
reflated
U
تورم ایجاد کردن
reflate
U
تورم ایجاد کردن
reflating
U
تورم ایجاد کردن
strumose
U
دارای تورم بالشی
unexpected inflation
U
تورم غیر منتظره
strumous
U
دارای تورم بالشی
tumefaction
U
ورم حالت تورم
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
inflationism
U
پیروی از روش تورم اقتصادی
unexpected inflation
U
تورم پیش بینی نشده
goiterogenic
U
ایادکننده تورم غده تیروئید
swelled
U
باد غرور داشتن تورم
swell
U
باد غرور داشتن تورم
inflatable
U
قابل تورم یا باد کردن
frost heave
U
تورم خاک در اثر یخبندان
swells
U
باد غرور داشتن تورم
expectational inflation
U
تورم پیش بینی شده
ingotism
U
تورم و رشد بیش از حدبلورها
expectational inflation
U
تورم قابل پیش بینی
anticipated inflation
U
تورم پیش بینی شده
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
goitrogenic
U
ایجاد کننده تورم غده تیروئید
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
descended
U
ناشی
skill less
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
skilless
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
emergent
U
ناشی
ills
U
ناشی
ill-
U
ناشی
ill
U
ناشی
resulting
U
ناشی
resulted
U
ناشی
result
U
ناشی
due
U
ناشی از
even tual
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
dilettantes
U
ناشی
resultant
U
ناشی
muffs
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
muff
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
mala filde
U
ناشی
muffing
U
ناشی
muffed
U
ناشی
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
hot money
U
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
unperfect
U
ناشی نابلد
jackleg
U
ناشی نادرست
abnerval
U
ناشی از عصب
issues
U
ناشی شدن
issued
U
ناشی شدن
toxic
U
ناشی از زهراگینی
unskil
U
ناشی بی مهارت
issue
U
ناشی شدن
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
stingy
U
ناشی از خست
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
awkward
U
بی لطافت ناشی
rises
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن از
guttural
U
ناشی از گلو
rise
U
ناشی شدن
irritative
U
ناشی از تحریک
tisy
U
ناشی از مستی
rise
U
ناشی شدن از
novice
U
ادم ناشی
novices
U
ادم ناشی
gremie
U
بی تجربه و ناشی
privative
U
ناشی از محرومیت
premune
U
ناشی از جلوگیری
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
emanating
U
ناشی شدن
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
emanates
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
emanate
U
ناشی شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com