English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
pascal U فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
stagflation U تورم + رکود تورم همراه با رکود
demand U تقاضا کردن تقاضا
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demands U تقاضا کردن تقاضا
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
tumescence U تورم
deflation U ضد تورم
protuberance U تورم
protuberances U تورم
cumulative inflation U تورم
antinode U تورم
goutiness U تورم
turgescence U تورم
unemployment inflation dilemma U تورم
bulges U تورم
swelling U تورم
swellings U تورم
bulged U تورم
bulge U تورم
inflationary U تورم
inflation U تورم
bulging U تورم
protuberancy U تورم
tumidness U تورم
stagflation U تورم رکود
inflation rate U نرخ تورم
anti drumming sheet U ورق ضد تورم
turgidity U بادکردگی تورم
undersirable inflation U تورم نامطلوب
persistent inflation U تورم دائمی
persistent inflation U تورم مداوم
lump U تورم [آماس]
protuberance U تورم [آماس]
hepatitis U تورم کبد
secular inflation U تورم قرنی
bulge U تورم [آماس]
monetary inflation U تورم پولی
creeping inflation U تورم ارام
creeping inflation U تورم خزنده
hidden inflation U تورم پنهان
inflationism U تورم گرایی
gas inflation U تورم گاز
galloping inflation U تورم تازنده
disinflationary U کاهنده تورم
disinflation U کاهش تورم
imported inflation U تورم وارداتی
galloping inflation U تورم افسارگسیخته
galloping inflation U تورم چهارنعل
reflation U تورم عمدی
reflation U بازآوری تورم
struma U گواتر تورم
structural inflation U تورم ساختاری
galloping inflation U تورم شدید
hidden inflation U تورم خزنده
hyperinflation U تورم شدید
lump U برامدگی [تورم]
bulge U برامدگی [تورم]
turgor U بادکردگی [تورم]
tumidity U تورم [آماس]
tumidity U بادکردگی [تورم]
tumescence U بادکردگی [تورم]
swelling U بادکردگی [تورم]
secular inflation U تورم مزمن
rate of inflation U نرخ تورم
protuberance U بادکردگی [تورم]
tumescence U تورم [آماس]
bulge U بادکردگی [تورم]
turgor U تورم [آماس]
chronic inflation U تورم مزمن
swelling U برامدگی [تورم]
hyperinflation U تورم حاد
tumidity U برامدگی [تورم]
inflation U تورم پول
turgor U برامدگی [تورم]
lump U بادکردگی [تورم]
protuberance U برامدگی [تورم]
swelling U تورم [آماس]
tumescence U برامدگی [تورم]
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
reflating U تورم ایجاد کردن
reflate U تورم ایجاد کردن
reflated U تورم ایجاد کردن
strumous U دارای تورم بالشی
strumose U دارای تورم بالشی
enlarged tonsils U تورم لوزه ها [پزشکی]
runaway inflation U تورم افسار گسیخته
tumefaction U ورم حالت تورم
swelling resistant U مقاوم در برابر تورم
unexpected inflation U تورم غیر منتظره
tumescence U ورم حالت تورم
reflates U تورم ایجاد کردن
inflationism U پیروی از روش تورم اقتصادی
unexpected inflation U تورم پیش بینی نشده
goiterogenic U ایادکننده تورم غده تیروئید
anticipated inflation U تورم پیش بینی شده
inflatable U قابل تورم یا باد کردن
ingotism U تورم و رشد بیش از حدبلورها
expectational inflation U تورم قابل پیش بینی
swell U باد غرور داشتن تورم
swells U باد غرور داشتن تورم
swelled U باد غرور داشتن تورم
frost heave U تورم خاک در اثر یخبندان
expectational inflation U تورم پیش بینی شده
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
goitrogenic U ایجاد کننده تورم غده تیروئید
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
natural rate hypothesis U هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
demanded U تقاضا
exigence U تقاضا
requesting U تقاضا
postulate U تقاضا
importance U تقاضا
postulated U تقاضا
postulates U تقاضا
postulating U تقاضا
demand U تقاضا
prayers U تقاضا
rogation U تقاضا
requested U تقاضا
prayer U تقاضا
suited U تقاضا
solicitation U تقاضا
request U تقاضا
suits U تقاضا
suit U تقاضا
requisition U تقاضا
requisitioning U تقاضا
requisitioned U تقاضا
requisitions U تقاضا
requests U تقاضا
demands U تقاضا
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
sues U تقاضا کردن
demandable U قابل تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
demandant U تقاضا کننده
demand side U ستون تقاضا
suing U تقاضا کردن
pleas U تقاضا استدعا
requests U تقاضا خواسته
requested U تقاضا خواسته
sued U تقاضا کردن
request U تقاضا خواسته
demand side U طرف تقاضا
requisition U چیزمورد تقاضا
requisition U تقاضا کردن
requisitioned U چیزمورد تقاضا
measurement of demand U تخمین تقاضا
requisitioned U تقاضا کردن
requisitioning U چیزمورد تقاضا
requisitioning U تقاضا کردن
requisitions U چیزمورد تقاضا
offer and demand U عرضه و تقاضا
law of demand U قانون تقاضا
requesting U تقاضا خواسته
sue U تقاضا کردن
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
plea U تقاضا استدعا
on demand U بنا به تقاضا
excess demand U فزونی تقاضا
requisitions U تقاضا کردن
demand schedule U جدول تقاضا
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
adjure U تقاضا کردن
peak demand U حداکثر تقاضا
peak demand U بیشترین تقاضا
elasticity of demand U کشش تقاضا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com