English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mysticism U توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
political matters U مسائل سیاسی
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
theosophy U عرفان
gnosticize U عرفان
sufism U عرفان
mysticism U عرفان
theosophical U وابسته به عرفان
theosophism U عقیده به عرفان
theosophist U اهل عرفان
gnosticize U عرفان گفتن
political ties U هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics U علم سیاسی امور سیاسی
political circles U محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic U سیاسی نماینده سیاسی
revelations U الهام
revealment U الهام
infusions U الهام
infusion U الهام
apocalypse U الهام
prescience U الهام
uninspired U بی الهام
enthusiasm U الهام
enthusiasms U الهام
suggestions U الهام
suggestion U الهام
revelation U الهام
inspiration U الهام
inanition U الهام
afflatus U الهام
afflation U الهام
sprite U الهام
oracles U الهام الهی
inspired U الهام شده
economic problems U مسائل اقتصادی
matters of great moment U مسائل مهم
brainwave U الهام ناگهانی
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
brainwaves U الهام ناگهانی
uninspired U الهام نگرفته
inspires U الهام بخشیدن
inspire U الهام بخشیدن
inspirable U الهام شدنی
inspirator U الهام دهنده
divine inspiration U الهام خدایی
visions U وحی الهام
vision U وحی الهام
oracularly U از راه الهام
d. insiration U الهام اسمانی
business matters U مسائل کسبی
battle problems U مسائل جنگی
religious matters U مسائل مذهبی
oracle U الهام الهی
operational problems U مسائل عملیاتی
tax administration U مسائل اجرایی مالیات
macroeconomic issues U مسائل اقتصاد کلان
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
inspired books U کتابهای الهام شده
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
precognition U الهام قبل ازوقوع امری
convention U باره مسائل حزبی ناحیهای
indifferentism U لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
to buoy something [up] U به کسی [چیزی] الهام بخشیدن
Take things as you find them. <proverb> U مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
conventions U باره مسائل حزبی ناحیهای
separate opinion U رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
revelationist U کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
urbiculture U مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
glasnost U سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
humanism U دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
Minaret design U طرح مناره با الهام گرفتن از مساجد
irrigationist U کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
casuistry U حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
pierian spring U الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
stresses U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stressing U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
cogo U یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
pornography U نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی
inspirationist U کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
stress U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
econometrics U استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
isonomy U برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
rationale U توجیه
orientation U توجیه
comeback U توجیه
comebacks U توجیه
justification U توجیه
base line U خط توجیه
briefings U توجیه
orienting line U خط توجیه
briefing U توجیه
justifications U توجیه
rationalization U توجیه
White Paper U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
White Papers U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
orients U توجیه کردن
justifiable U توجیه پذیر
selfjustification U توجیه خود
justifiable U قابل توجیه
self justification U توجیه خویشتن
map orientation U توجیه نقشه
economic justification U توجیه اقتصادی
justifiability U توجیه پذیری
briefing U توجیه کردن
legitimised U توجیه کردن
rationalization U توجیه عقلی
orientation U توجیه کردن
orienting station U ایستگاه توجیه
briefings U توجیه کردن
orienting angle U زاویه توجیه
vindicatory U وابسته به توجیه
justifying U توجیه کردن
justify U توجیه کردن
economic feasibility U توجیه اقتصادی
ready room U اطاق توجیه
justifies U توجیه کردن
assumed orientation U توجیه فرضی
vindicate U توجیه کردن
orient U توجیه کردن
legitimization U توجیه کردن
vindicating U توجیه کردن
vindicates U توجیه کردن
vindicated U توجیه کردن
intellectualization U توجیه عقلی
unwarranted U توجیه نکردنی
unwarrantable U توجیه نکردنی
legitimises U توجیه کردن
vindicative U مربوط به توجیه
vindicator U توجیه کننده
legitimize U توجیه کردن
interpretability U قابلیت توجیه
legitimising U توجیه کردن
orienting U توجیه کردن
legtimize U توجیه کردن
justifier U توجیه کننده
legitimatize U توجیه کردن
legitimizing U توجیه کردن
legitimized U توجیه کردن
justificatory U توجیه امیز
legitimizes U توجیه کردن
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
sink in <idiom> U توجیه شدن چیزی
rationalised U عقلا توجیه کردن
rationalises U عقلا توجیه کردن
rationalizing U عقلا توجیه کردن
rationalising U عقلا توجیه کردن
rationalizes U عقلا توجیه کردن
rationalize U عقلا توجیه کردن
vindication U اثبات بیگناهی توجیه
map orientation U توجیه کردن نقشه
justifiable homicide U قتل قابل توجیه
justifiable homicides U قتل قابل توجیه
rationalized U عقلا توجیه کردن
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
directed net U شبکه توجیه شده مخابراتی
compass bearing U زاویه توجیه قطب نما
holophrastic U توجیه مفاهیم مرکب با یک کلمه
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
declinator U سمت یاب کشتی وسیله توجیه دستگاه
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
The officers were brifed on (about) the detailes. U افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
dialectic U هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
internal telecommunications unions U یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
stereogram U یک زوج عکس استریوسکوپی توجیه شده برای برجسته بینی
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
arabesque [Eslimi] U طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
acanthus design U طرح پیچک [الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
debriefing U پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
diplomatic U سیاسی
politico U سیاسی
socio political U سیاسی
politicos U سیاسی
political U سیاسی
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
weeping willow design U طرح بید مجنون [الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
political mission U ماموریت سیاسی
political offences U جرائم سیاسی
political mission U هیئت سیاسی
political isolation U انزوای سیاسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com