Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
attend
U
توجه یا رسیدگی کردن
attending
U
توجه یا رسیدگی کردن
attends
U
توجه یا رسیدگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
attends
U
رسیدگی کردن
investigates
U
رسیدگی کردن
tries
U
رسیدگی کردن
verify
U
رسیدگی کردن
inspected
U
رسیدگی کردن
inspect
U
رسیدگی کردن
to do for
U
رسیدگی کردن به
verified
U
رسیدگی کردن
inspecting
U
رسیدگی کردن
inspects
U
رسیدگی کردن
try
U
رسیدگی کردن
audited
U
رسیدگی کردن
investigated
U
رسیدگی کردن
to see to
U
رسیدگی کردن
to llok
U
رسیدگی کردن
auditing
U
رسیدگی کردن
examining
U
رسیدگی کردن
examining
U
با into رسیدگی کردن
deal with
U
رسیدگی کردن
examined
U
رسیدگی کردن
examined
U
با into رسیدگی کردن
verifies
U
رسیدگی کردن
investigating
U
رسیدگی کردن
attend
U
رسیدگی کردن
examines
U
رسیدگی کردن
considers
U
رسیدگی کردن
investigate
U
رسیدگی کردن
consider
U
رسیدگی کردن
examine
U
رسیدگی کردن
examines
U
با into رسیدگی کردن
audit
U
رسیدگی کردن
audits
U
رسیدگی کردن
to go into
U
رسیدگی کردن
to see about
U
رسیدگی کردن
to look in to
U
رسیدگی کردن
verifying
U
رسیدگی کردن
examine
U
با into رسیدگی کردن
attending
U
رسیدگی کردن
go into
U
رسیدگی کردن
look into
U
رسیدگی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
verify
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
look into
<idiom>
U
رسیدگی یا وارسی کردن
to go through
U
رسیدگی کردن گذشتن از
audits
U
ممیزی رسیدگی کردن
think over
<idiom>
U
با دقت رسیدگی کردن
audit
U
ممیزی رسیدگی کردن
audited
U
ممیزی رسیدگی کردن
auditing
U
ممیزی رسیدگی کردن
prejudges
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go into the matter
U
به این مطلب رسیدگی کردن
prejudging
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to w up a company
U
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
prejudge
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go to
U
رسیدگی کردن انجام دادن
to check up
U
درست رسیدگی یاحساب کردن
prejudged
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
cut both ways
<idiom>
U
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
inquired
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquired
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
inquires
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquire
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
spot checks
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
U
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
figure on
U
توجه کردن
pay attention
<idiom>
U
توجه کردن
get with it
<idiom>
U
توجه کردن
perpend
U
توجه کردن
welfare
U
توجه کردن
to watch over
U
توجه کردن
marks
U
توجه کردن
take care of
U
توجه کردن از
attend
U
توجه کردن
attending
U
توجه کردن
to take keep
U
توجه کردن
tents
U
توجه کردن
tent
U
توجه کردن
attends
U
توجه کردن
to llok
U
توجه کردن
mark
U
توجه کردن
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
supervised
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
minds
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
indagate
U
تجسس کردن رسیدگی کردن
check
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
checked
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
minding
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
supervises
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
supervise
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
supervising
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
checks
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
mind
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
distract
U
منحرف کردن توجه
distracts
U
منحرف کردن توجه
to call
U
توجه کسیراجلب کردن
focus
U
متمرکز کردن توجه
focussed
U
متمرکز کردن توجه
focussing
U
متمرکز کردن توجه
focusses
U
متمرکز کردن توجه
focuses
U
متمرکز کردن توجه
focused
U
متمرکز کردن توجه
to come in to notice
U
جلب توجه کردن
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
references
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
to take notice
U
ملتفت بودن توجه کردن
catch one's eye
<idiom>
U
توجه کسی را جلب کردن
to pay attention to something
[someone]
U
به چیزی
[کسی ]
توجه کردن
feather one's nest
<idiom>
U
به علائق خود توجه کردن
to turn a d. ear to
U
توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
to court favour
U
توجه و التفات کسی را طلب کردن
assist
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assists
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
to put somebody on the back burner
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
advert
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
adverts
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
to shunt somebody aside
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
ward
U
نگهداری کردن توجه کردن
wards
U
نگهداری کردن توجه کردن
noting
U
توجه کردن ذکر کردن
note
U
توجه کردن ذکر کردن
notes
U
توجه کردن ذکر کردن
to notice
U
توجه کردن
[ملاحضه کردن ]
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
audits
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
auditing
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
audit
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
weighting
U
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
puberty
U
رسیدگی
ripeness
U
رسیدگی
cassation
U
رسیدگی
attention
U
رسیدگی
auditing
U
رسیدگی
audited
U
رسیدگی
examination
U
رسیدگی
consideration
U
رسیدگی
inquiry
U
رسیدگی
inquiries
U
رسیدگی
adjustments
U
رسیدگی
attentions
U
رسیدگی
service
رسیدگی به
serviced
U
رسیدگی به
matureness
U
رسیدگی
oyer
U
رسیدگی
adjustment
U
رسیدگی
audits
U
رسیدگی
considerations
U
رسیدگی
examinations
U
رسیدگی
investigation
U
رسیدگی
conizance
U
حق رسیدگی
probe
U
رسیدگی
probed
U
رسیدگی
probes
U
رسیدگی
audit
U
رسیدگی
handling
U
رسیدگی
investigations
U
رسیدگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com