Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
rests
U
دیگران
rest
U
دیگران
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
asides
U
جدااز دیگران
aside
U
جدااز دیگران
regard for others
U
واهمه از دیگران
et al
U
مخفف و دیگران
regard for others
U
رعایت دیگران
regard for others
U
ملاحظه دیگران
spoiler
U
محل عیش دیگران
individualize
U
از دیگران جدا کردن
individualising
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
individualised
U
از دیگران جدا کردن
spoilsman
U
محل عیش دیگران
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
dummy
U
الت دست دیگران
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
individualized
U
از دیگران جدا کردن
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
dummies
U
الت دست دیگران
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
mind reading
U
کشف افکار دیگران
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
peeping Tom
<idiom>
U
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
To lay one self open to ridicule .
U
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
to put in a piece of work
U
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
go (someone) one better
<idiom>
U
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
oddball
<idiom>
U
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
have a way with
<idiom>
U
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
exclucivism
U
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
cats paw
U
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
His happiness consists in helping others.
U
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
bohemian
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
Schadenfreude
U
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
totaquina
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquine
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
noctule
U
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
interlopers
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
interloper
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
livery stable
U
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
These pants do not look any different than the others.
U
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
fast talker
<idiom>
U
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
Eavesdrop
U
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building block
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
filter
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
attentiveness
U
توجه
noting
U
توجه
inattentive
U
بی توجه
notes
U
توجه
note
U
توجه
oblivious
U
بی توجه
advertence
U
توجه
advertency
U
توجه
assiduity
U
توجه
attention to orders
U
توجه
NB
U
توجه!
listlessly
U
بی توجه
mindfulness
U
توجه
mindfully
U
با توجه
adverence
U
توجه
attendances
U
توجه
unconsidered
U
بی توجه
listless
U
بی توجه
turn to
U
توجه
heedfulness
U
توجه
tendance
U
توجه
unresponsive
U
بی توجه
attendance
U
توجه
heedfully
U
با توجه
remarked
U
توجه
regard
U
توجه
regarded
U
توجه
regards
U
توجه
remarks
U
توجه
care
U
توجه
re-
U
با توجه به
re
U
با توجه به
remarking
U
توجه
cares
U
توجه
cared
U
توجه
remark
U
توجه
heeded
U
توجه
keeps
U
توجه
attentions
U
توجه
heeds
U
توجه
heed
U
توجه
attention
U
توجه
keep
U
توجه
heeding
U
توجه
riding high
<idiom>
U
جالب توجه
to be d. to
U
توجه نکردن به
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com