Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
purchasing power
U
توان خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
eight bit system
U
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
U
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
ratings
U
توان نامی توان قدرت
rating
U
توان نامی توان قدرت
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
U
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
U
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
U
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order
U
خرید سفارش خرید
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
purchasing
U
خرید
shopping
U
خرید
buys
U
خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
underwrite
U
خرید
bond servant
U
زر خرید
underwrote
U
خرید
underwrites
U
خرید
underwriting
U
خرید
purchased
U
خرید
underwritten
U
خرید
buying
U
خرید
procurement
U
خرید
purchase
U
خرید
purchases
U
خرید
buy
U
خرید
purchasing power
U
قدرت خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase order
U
سفارش خرید
bargain
U
خرید ارزان
purchase order
U
دستور خرید
forward purchase
U
خرید سلف
purchase requisition
U
درخواست خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
local procurement
U
خرید محلی
blanket buying
U
خرید کلی
purchase rate
U
نرخ خرید
open purchase
U
خرید ازاد
to make a purchase
U
خرید کردن
oniomania
U
جنون خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
real estate
U
خرید زمین
redemption
U
باز خرید
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
purchasable
U
باب خرید
businesses
U
خرید یا فروش
business
U
خرید یا فروش
bids
U
پیشنهاد خرید
bid
U
پیشنهاد خرید
dealing
U
خرید و فروش
hire purchase
U
خرید اقساطی
corner
U
خرید یکجا
advance purchase
U
خرید سلف
cornering
U
خرید یکجا
acquisition authority
U
اجازه خرید
corners
U
خرید یکجا
achate
U
عقیق خرید
bulk buying
U
خرید فله
forward purchase
U
پیش خرید
credit purchase
U
خرید نسیه
conditions of purchase
U
شرایط خرید
counter purchase
U
خرید متقابل
rebuy
U
خرید مکرر
buys
U
خرید کردن
redemption yield
U
بازده خرید
buy
U
خرید کردن
forward purchasing
U
پیش خرید
futures exchange
U
خرید اتی
field buying
U
خرید در صحرا
purchasing patterns
U
الگوی خرید
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
regional purchase
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید محلی
dear bought
U
گران خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
buying rate
U
نرخ خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
shopping cart
U
گاری خرید
buying price
U
قیمت خرید
nundination
U
خرید و فروش
buying and selling
U
خرید و فروش
buyers market
U
بازار خرید
buyer's market
U
بازار خرید
short covering
U
پیش خرید
coemption
U
خرید کل محصول
local purchase
U
خرید از محل
lump sum purchase
U
خرید کلی
lump sum purchase
U
خرید یکجا
monopolist
U
انحصار خرید
monopsony
U
انحصار خرید
shopping basket
U
سبد خرید
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
stock trading
U
خرید و فروش سهام
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
the longs
U
پیش خرید کنندگان
value for money
U
قدرت خرید پول
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
real account
U
حساب خرید املاک
salable
U
قابل خرید معاملهای
saleable
U
قابل خرید معاملهای
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
on approval
U
خرید کالا به شرط
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
call option
U
خرید به شرط خیار
buy in advance
U
پیش خرید کردن
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
home trade
U
خرید وفروش داخلی
demand
U
تقاضای خرید کالا
demanded
U
تقاضای خرید کالا
demands
U
تقاضای خرید کالا
income effect
U
تناسب خرید با درامد
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
purchase
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchases
U
خرید خریداری کردن
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
hedges
U
خرید و فروش تامینی
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
hedging
U
خرید و فروش تامینی
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
shops
U
کارخانه خرید کردن
shopped
U
کارخانه خرید کردن
shop
U
کارخانه خرید کردن
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
handles
U
خرید و فروش کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
hedged
U
خرید و فروش تامینی
hedge
U
خرید و فروش تامینی
credits
U
خرید وفروش اعتباری
overbuy
U
در خرید افراط کردن
credit
U
خرید وفروش اعتباری
credited
U
خرید وفروش اعتباری
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
open indent
U
سفارش خرید باز
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
equipotent
U
هم توان
oligotrophic
U
کم توان
p
U
توان
capacitance
U
توان
ambidextral
U
دو سو توان
potency
U
توان
vigour
U
توان
low power
U
توان کم
isoelectric
U
هم توان
ambidextrous
U
دو سو توان
powering
U
توان
high-powered
U
پر توان
vim
U
توان
vigor
U
توان
throughput
U
توان
potential
U
توان
powers
U
توان
exponent
U
توان
power
U
توان
exponents
U
توان
powered
U
توان
claiming
U
قرارداد رسمی خرید اسب
acquisition authority
U
اعتبار خرید کالاو خدمات
claim
U
قرارداد رسمی خرید اسب
claims
U
قرارداد رسمی خرید اسب
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
consumer credit
U
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
claimed
U
قرارداد رسمی خرید اسب
boycotts
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
offer to buy something
U
حاضر به خرید چیزی شدن
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
burse
U
مغازه یابازار خرید وفروش
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com