Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feasibility
U
توانایی انجام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arithmetic
U
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
capable
U
توانایی انجام کاری
authority
U
توانایی انجام کاری
electronic
U
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
computing
U
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
authorisations
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
authorization
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
feel up to (do something)
<idiom>
U
توانایی انجام کاری رانداشتن
(have) what it takes
<idiom>
U
توانایی انجام کار
potential
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
to prove oneself
U
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
Other Matches
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
reaching
U
توانایی
reaches
U
توانایی
ably
U
با توانایی
credential
U
توانایی
reached
U
توانایی
reach
U
توانایی
potence
U
توانایی
potently
U
با توانایی
skill
U
توانایی
powers
U
توانایی
power
U
توانایی
powered
U
توانایی
might
U
توانایی
energies
U
توانایی
energy
U
توانایی
means
U
توانایی
abilities
U
توانایی
ability
U
توانایی
authority
U
توانایی
powering
U
توانایی
expertise
U
توانایی
potentialities
U
توانایی
able-bodied
U
توانایی
faculties
U
توانایی
influenced
U
توانایی
puissance
U
توانایی
faculty
U
توانایی
capability
U
توانایی
strenght
U
توانایی
potentiality
U
توانایی
influences
U
توانایی
competence
U
توانایی
influence
U
توانایی
qualification
U
توانایی
influencing
U
توانایی
general ability
U
توانایی عمومی
working capacity
U
توانایی کار
numerical ability
U
توانایی عددی
energies
U
توانایی کار
capability
U
توانایی مقدورات
non ability
U
عدم توانایی
special ability
U
توانایی اختصاصی
mental ability
U
توانایی ذهنی
capacity
U
توانایی گنجایش
capacity
U
صلاحیت توانایی
capacity
U
توانایی کار
if possible
U
در صورت توانایی
verbal ability
U
توانایی کلامی
vim
U
انرژی توانایی
capacities
U
توانایی کار
capacities
U
صلاحیت توانایی
capacities
U
توانایی گنجایش
energy
U
توانایی کار
strength
U
قوه توانایی
spatial ability
U
توانایی فضایی
sentience
U
توانایی حسی
reasoning ability
U
توانایی استدلال
ability test
آزمون توانایی
convertibility
U
توانایی تغییر
authority
U
توانایی اجازه
powerlessly
U
با عدم توانایی
strengths
U
قوه توانایی
to the best of ones ability
U
بامنتهای توانایی
have (something) going for one
<idiom>
U
توانایی داشتن
potency
U
توانایی نیرومندی
risibility
U
توانایی خندیدن
psi ability
توانایی فرا روانی
starting power
U
توانایی راه اندازی
get to
<idiom>
U
توانایی داشتن برای
almightiness
U
توانایی برهمه چیز
absorptive
U
توانایی مکش یا جذب
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
nondeletable
U
عدم توانایی حذف
nonscrollable
U
عدم توانایی انتقال
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
with might and main
U
با تمام نیرو با همه توانایی
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
with all one's might
U
با تمام نیرو با همه توانایی
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
circuits
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
potential
U
توانایی انرژی برای کار کردن
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
circuit
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
conduction
U
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
knowledge is power
U
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
civil nuclear powers
U
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
reliability
U
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
channel
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
conductive
U
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
channeled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
random access
U
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
channels
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
Stress reduces an employee's working capacity'
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
capacitance
U
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
HRG
U
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
interoperability
U
توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
maintainability
U
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
design load
U
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
U
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
auto
U
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
resolutions
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
failure safety
U
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
faulted
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
congestion
U
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
faults
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
resolution
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
reliability
U
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
autos
U
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
multi tasking
U
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multitasking
U
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
numerical indicator tube
U
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
nanocomputer
U
کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
fault
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
stability
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
adaptive channel allocation
U
توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
image
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
adaptations
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
automatic
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
images
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
adaptation
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
automatics
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
resolving power
U
اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolution
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
voices
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolutions
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
voicing
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
robustness
U
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
overstriking
U
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
blind dialling
U
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
auto
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
plots
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
ZMODEM
U
گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
plotted
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics
U
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plot
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
Ackerman's function
U
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
downward
U
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
compatibility
U
توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
featured
U
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
play by ear
<idiom>
U
توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
featuring
U
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
features
U
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
feature
U
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
flexibility
U
توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
U
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto
U
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
helical wave guide
U
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com