English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consensus U توافق ورضایت عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
We have agreed in princeple . U درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
general quarters U اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders U دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
accords U توافق
accorded U توافق
accord U توافق
keeping U توافق
bands U توافق
band U توافق
agreements U توافق
concurrence U توافق
conciliation U توافق
consistency U توافق
concerts U توافق
accommodation U توافق
accommodations U توافق
concord U توافق
analogies U توافق
analogy U توافق
maladapted U بی توافق
settlement U توافق
settlements U توافق
concert U توافق
consent U توافق
consented U توافق
adaptations U توافق
consenting U توافق
commensurability U توافق
consents U توافق
coincidence U توافق
coincidences U توافق
to come to an understanding U توافق
concent U توافق
adaptation U توافق
agreement U توافق
commensurableness U توافق
rapport U توافق
skeleton agreement U توافق اولیه
synesis U توافق معانی
basic agreement U توافق اولیه
consistency U توافق سازگاری
master agreement U توافق اولیه
modus vivendi U توافق موقت
mutual agreement U توافق طرفین
speaking with prosecutor U توافق باشاکی
frame agreement U توافق اولیه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
outline agreement U توافق اولیه
breach U خطای رد یک توافق
unilateral agreement U توافق یک جانبه
adaptable U قابل توافق
adaptations U توافق سازش
reach an agreement U به توافق رسیدن
adaptation U توافق سازش
deals U توافق تجاری
adhesion U همبستگی توافق
adaptability U توافق سازگاری
maladjustments U عدم توافق
maladjustment U عدم توافق
plea agreement U توافق مدافعه
deal U توافق تجاری
understanding U توافق تظر
understandings U توافق تظر
breaches U خطای رد یک توافق
breached U خطای رد یک توافق
maladjusted U بی توافق دژسازگار
disconformity U عدم توافق
adaptiveness U قوه توافق
adaption U توافق سازش
adaptableness U قابلیت توافق
consistence U توافق سازگاری
accordance U وفق توافق
accompt U سازگاری توافق
discordance U عدم توافق
collective agreement U توافق جمعی
dissidence U عدم توافق
arbitration agreement U توافق بر حکمیت
agreement of arguments U توافق نشانوندها
give-and-take U آماده به توافق
correspondence principle U اصل توافق
consensus U توافق عام
conformable U قابل توافق
his painting lacked repose U نقاشی وی توافق
concordat U توافق دوستانه
conconancy U توافق صدا
inadaptable U توافق ندادنی
compromiser U توافق کار
inconsonantly U باعدم توافق
inharmoniousness U عدم توافق
maladaptation U عدم توافق
disagreements U عدم توافق
harmonometer U توافق سنج
agreement coefficient U ضریب توافق
consonance U توافق صدا
disagreement U عدم توافق
disparity U عدم توافق
disparities U عدم توافق
conformation U سازش توافق
meet someone half-way <idiom> U به توافق رسیدن با کسی
conventionalization U توافق با ایین و رسوم
approves U توافق در مورد چیزی
approve U توافق در مورد چیزی
approving U توافق در مورد چیزی
come to an agreement U توافق حاصل کردن
adaptability U قابلیت توافق و سازش
master agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
compromising U توافق مصالحه کردن
compromises U توافق مصالحه کردن
compromise U توافق مصالحه کردن
settlements U حل و فصل توافق بنگاه
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
settlement U حل و فصل توافق بنگاه
abidance U رفتار برطبق توافق
inconsonance U عدم توافق ناهماهنگی
basic agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
odds U عدم توافق مغایرت
outline agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
discordantly U از روی عدم توافق
variance U مغایرت عدم توافق
plea bargain U توافق مدافعه [حقوق]
agreement U معاهده و مقاطعهء توافق
agreements U معاهده و مقاطعهء توافق
adheres U توافق داشتن متفق بودن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
undertakes U توافق برای انجام کاری
inadaptable U غیر قابل توافق ناسازگار
inadaptability U عدم قابلیت توافق ناسازگاری
undertaken U توافق برای انجام کاری
collusion U توافق میان فروشندگان یک کالا
undertake U توافق برای انجام کاری
discommend U با عدم توافق چیزی گفتن
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
approval U توافق برای استفاده از چیزی
break U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
agreement on partial payments U توافق در پرداخت های قسطی
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
out of court settlement U توافق بدون محکمه [حقوق]
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
arguments U بحث در باره چیزی بدون توافق
private treaty U معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
to come to an agreement U یکدل شدن توافق حاصل کردن
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
pre U آنچه قبلا توافق شده است
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
argument U بحث در باره چیزی بدون توافق
presentation layer U کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
plea deal [between Prosecution and Defense] U توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
nods U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodding U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nod U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
fashionableness U توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
nodded U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
serviced U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
combination U توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
liquidated damages U خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
exchange of instruments of ratification U مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
clearing and switch buying U توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
board of conciliation U هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
protocols U سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol U سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
normalised U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalises U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalising U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalizes U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalize U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
commonest U عمومی
general porpose U عمومی
oecumenical U عمومی
ecumenic U عمومی
universal U عمومی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com