Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
approve
U
توافق در مورد چیزی
approves
U
توافق در مورد چیزی
approving
U
توافق در مورد چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquidated damages
U
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
exchange of instruments of ratification
U
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
discommend
U
با عدم توافق چیزی گفتن
arguments
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
argument
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
exchange of notes
U
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
to weigh in
[on something]
U
تذکر دادن
[در مورد چیزی]
Hear it on the grapevine
<idiom>
U
[شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
supply
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
to weigh in
[on something]
U
اظهار نظر کردن
[در مورد چیزی]
supplying
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplied
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
We have agreed in princeple .
U
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
argue
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
arguing
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
to go easy on somebody
[something]
U
خیلی ایراد نگرفتن
[انتقادی نبودن]
از کسی
[در مورد چیزی]
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
adaptations
U
توافق
concerts
U
توافق
consistency
U
توافق
rapport
U
توافق
maladapted
U
بی توافق
concert
U
توافق
coincidences
U
توافق
commensurableness
U
توافق
coincidence
U
توافق
concurrence
U
توافق
accords
U
توافق
commensurability
U
توافق
accorded
U
توافق
accord
U
توافق
accommodations
U
توافق
keeping
U
توافق
accommodation
U
توافق
consents
U
توافق
consenting
U
توافق
consented
U
توافق
concord
U
توافق
consent
U
توافق
concent
U
توافق
agreements
U
توافق
agreement
U
توافق
settlements
U
توافق
settlement
U
توافق
to come to an understanding
U
توافق
adaptation
U
توافق
band
U
توافق
analogy
U
توافق
analogies
U
توافق
bands
U
توافق
conciliation
U
توافق
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
consensus
U
توافق عام
maladjustments
U
عدم توافق
agreement of arguments
U
توافق نشانوندها
agreement coefficient
U
ضریب توافق
maladjustment
U
عدم توافق
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
accompt
U
سازگاری توافق
inadaptable
U
توافق ندادنی
his painting lacked repose
U
نقاشی وی توافق
plea agreement
U
توافق مدافعه
accordance
U
وفق توافق
adaptiveness
U
قوه توافق
understanding
U
توافق تظر
inharmoniousness
U
عدم توافق
disparity
U
عدم توافق
adaption
U
توافق سازش
understandings
U
توافق تظر
synesis
U
توافق معانی
adaptableness
U
قابلیت توافق
disparities
U
عدم توافق
adaptability
U
توافق سازگاری
collective agreement
U
توافق جمعی
speaking with prosecutor
U
توافق باشاکی
basic agreement
U
توافق اولیه
dissidence
U
عدم توافق
give-and-take
U
آماده به توافق
consistence
U
توافق سازگاری
conformation
U
سازش توافق
conformable
U
قابل توافق
maladaptation
U
عدم توافق
breached
U
خطای رد یک توافق
consonance
U
توافق صدا
adaptable
U
قابل توافق
modus vivendi
U
توافق موقت
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
breaches
U
خطای رد یک توافق
adhesion
U
همبستگی توافق
consistency
U
توافق سازگاری
correspondence principle
U
اصل توافق
concordat
U
توافق دوستانه
breach
U
خطای رد یک توافق
adaptations
U
توافق سازش
disagreements
U
عدم توافق
disconformity
U
عدم توافق
harmonometer
U
توافق سنج
mutual agreement
U
توافق طرفین
deal
U
توافق تجاری
deals
U
توافق تجاری
adaptation
U
توافق سازش
outline agreement
U
توافق اولیه
frame agreement
U
توافق اولیه
compromiser
U
توافق کار
skeleton agreement
U
توافق اولیه
disagreement
U
عدم توافق
inconsonantly
U
باعدم توافق
maladjusted
U
بی توافق دژسازگار
discordance
U
عدم توافق
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
conconancy
U
توافق صدا
master agreement
U
توافق اولیه
compromises
U
توافق مصالحه کردن
agreement
U
معاهده و مقاطعهء توافق
compromising
U
توافق مصالحه کردن
discordantly
U
از روی عدم توافق
adaptability
U
قابلیت توافق و سازش
agreements
U
معاهده و مقاطعهء توافق
outline agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
compromise
U
توافق مصالحه کردن
inconsonance
U
عدم توافق ناهماهنگی
variance
U
مغایرت عدم توافق
skeleton agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
meet someone half-way
<idiom>
U
به توافق رسیدن با کسی
consensus
U
توافق ورضایت عمومی
odds
U
عدم توافق مغایرت
settlements
U
حل و فصل توافق بنگاه
conventionalization
U
توافق با ایین و رسوم
settlement
U
حل و فصل توافق بنگاه
come to an agreement
U
توافق حاصل کردن
plea bargain
U
توافق مدافعه
[حقوق]
abidance
U
رفتار برطبق توافق
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
break
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
undertake
U
توافق برای انجام کاری
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
undertakes
U
توافق برای انجام کاری
contract note
U
سند مقاطعه توافق نامه
undertaken
U
توافق برای انجام کاری
agreement on partial payments
U
توافق در پرداخت های قسطی
breaks
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
adheres
U
توافق داشتن متفق بودن
adhered
U
توافق داشتن متفق بودن
to settle out of court
U
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
adhering
U
توافق داشتن متفق بودن
adhere
U
توافق داشتن متفق بودن
out of court settlement
U
توافق بدون محکمه
[حقوق]
collusion
U
توافق میان فروشندگان یک کالا
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
adequateness
U
توافق داشتن متفق بودن
inadaptability
U
عدم قابلیت توافق ناسازگاری
inadaptable
U
غیر قابل توافق ناسازگار
agreed value policy
U
بیمه نامه با ارزش توافق شده
to come to an agreement
U
یکدل شدن توافق حاصل کردن
private treaty
U
معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
plea deal
[between Prosecution and Defense]
U
توافق مدافعه
[بین دادستان و وکیل دفاع]
unless otherwise agreement
U
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
nod
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
fashionableness
U
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
deal
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nods
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
deals
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nodded
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodding
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
packages
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
serviced
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
packaged
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
service
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com