English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electrostatic procipitation U ته نشینی الکترواستاتیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electrostatics U الکترواستاتیک
electrostatic unit U واحد الکترواستاتیک
electrostatic capacity U فرفیت الکترواستاتیک
backpedal U عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
retrocedence U پس نشینی
recoil U پی نشینی
settling U ته نشینی
nightlife U شب نشینی
recoiled U پی نشینی
recoils U پی نشینی
soiree U شب نشینی
sedimentary U ته نشینی
sedinentation U ته نشینی
soirTes U شب نشینی
wakes U شب نشینی
waked U شب نشینی
wake U شب نشینی
sedimentation U ته نشینی
sedimentation U ته نشینی
subsidence U ته نشینی
soirees U شب نشینی
recoiling U پی نشینی
adsorption U رو نشینی
illuviation U ته نشینی
precipitation U ته نشینی
deposit U ته نشینی
deposits U ته نشینی
evening party U شب نشینی
an eveing party U شب نشینی
cotenancy U هم اجاره نشینی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
hutment U کلبه نشینی
eremitic life U گوشه نشینی
sedimentation pond U حوضچه ته نشینی
sequestered life U گوشه نشینی
katabasis U عقب نشینی
urbanization U شهر نشینی
reclvsion U گوشه نشینی
recoils U عقب نشینی
retrocedence U عقب نشینی
retrocession U عقب نشینی
recoiling U عقب نشینی
nomadism U کوچ نشینی
recoiled U عقب نشینی
line of retreat U خط عقب نشینی
break ground U عقب نشینی
ruralize U ده نشینی کردن
recoil U عقب نشینی
suburbia U حومه نشینی
sanctuary U حق بست نشینی
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
urbanism U شهر نشینی
retreats U عقب نشینی
fallback U عقب نشینی
retreating U عقب نشینی
retreat U عقب نشینی
retreated U عقب نشینی
recesses U عقب نشینی
recess U عقب نشینی
solitariness U گوشه نشینی
tenantry U اجاره نشینی
silting U رسوب ته نشینی
settlement U ته نشینی مسکن
settlements U ته نشینی مسکن
to burn the midnighoil U شب نشینی کردن
seclusion U گوشه نشینی
sanctuaries U حق بست نشینی
eremitism U گوشه نشینی
subornation U زیر پا نشینی اغواء
long recoil U عقب نشینی طولانی
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
pull away U عقب نشینی کردن
colonial U معماری کوچ نشینی
to beat a retreat U عقب نشینی کردن
to beat a retreat U کوس عقب نشینی
to give ground U عقب نشینی کردن
short recoil U عقب نشینی کوتاه
to fall back U عقب نشینی کردن
to lose ground U عقب نشینی کردن
rocket propulsion U فشارعقب نشینی موشک
to sound the retreat U شیپورعقب نشینی زدن
urbanist U وابسته بشهر نشینی
urbanistic U وابسته بشهر نشینی
To retreat. To withdraw. U عقب نشینی کردن
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
recoil mechanism U مکانیسم عقب نشینی
give ground <idiom> U عقب نشینی کردن
recoil mechanism U دستگاه عقب نشینی
sedimentation analysis U تجزیه بروش ته نشینی
scuttling U عقب نشینی روزنه
backblast U شعله عقب نشینی
back pressure U فشار عقب نشینی
retreating U عقب نشینی کردن
retreats U عقب نشینی کردن
scuttle U عقب نشینی روزنه
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
setbacks U فشار عقب نشینی
setback U فشار عقب نشینی
scuttled U عقب نشینی روزنه
retirement U عقب نشینی اختیاری
scuttles U عقب نشینی روزنه
retreated U عقب نشینی کردن
backblast U موج عقب نشینی
blowback U عقب نشینی خودکار
withdraw U عقب نشینی کردن
withdraws U عقب نشینی کردن
blowback U ضربه عقب نشینی
sinks U ته نشینی حفره یاگودال
ebb current U عقب نشینی اب دریا
sink U ته نشینی حفره یاگودال
retreat U عقب نشینی کردن
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
breakdowns U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
to sound a retreat U شیپور عقب نشینی زدن
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
to sound the retire U شیپور عقب نشینی زدن
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
a white collar job U کار پشت میز نشینی
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreat U عقب نشینی کناره گیری
retreating U عقب نشینی کناره گیری
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats U عقب نشینی کناره گیری
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
retreated U عقب نشینی کناره گیری
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
crawfish U ازموضعی عقب نشینی کردن
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
recoil system U سیستم عقب نشینی توپ
recoil pit U چاله عقب نشینی لوله
insula U دستگاه عمارت اجاره نشینی
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
long recoil U طول عقب نشینی زیاد
obmutescence U خاموش نشینی سکوت عمدی
recoilless rifle U تفنگ بدون عقب نشینی
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
hermitic U وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
setback U نیروی عقب نشینی توپ
setbacks U نیروی عقب نشینی توپ
recoils U عقب نشینی کردن توپ
recoil U عقب نشینی کردن توپ
recoiled U عقب نشینی کردن توپ
recoiling U عقب نشینی کردن توپ
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retires U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
retire U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
choke ring U رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
shoot the duck U حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
rifle U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifles U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
rear party U نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rocket [missile with thrust propulsion] U موشک [پرتابه] [پرتابه با پیشرانش عقب نشینی]
urbanity U شهر نشینی شهر سازی
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com